هر چی دق دلی داره سر من خالی میکنه…
سناریوی شماره یک
– از سر کار برگشتم خونه میبینم، اخم کرده، دست به سینه نشسته، توی خودشه و هی زیر لب یه چیزایی میگه که نمیفهمم چیه!! ؟
همین که صداش کردم مهشید جان سلام! خوبی؟ چیزی شده؟ انگار که کوهی از آتش فشان فوران کرده باشه، شروع کرد به دعوا و داد و بیداد که «سلامت بخوره تو سر من… نمیاومدی حالا هم… برو همون جایی که تا حالا بودی… همهی زندگیت شده کارت… دیگه حالم از همه چی بهم میخوره… »
شوکه شده بودم و از طرفی بهم برخورده بود که خسته و کوفته از سرکار اومدم این جوابمه… بعد از چند ساعت شروع کرد به غر زدن که اینم زندگیه من دارم؟ رفتم خونهی مامانت اینا برای مهمونای امشبشون اگه کمکی از دستم برمیاد انجام بدم و پیششون باشم. هزار جور حرف شنیدم این وسط… بیا و خوبی کن. اصلاً دست من نمک نداره. مامان خانمتون سر هر کاری یه تیکه بار من میکردن و یه ایرادی از کارم میگرفتن. اینم شانس من و زندگیمه…
اینا رو که گفت تازه دو هزاریم افتاد که دلش از کجا پره… زورش به اونا نرسیده اومده دق دلیش رو سر من خالی میکنه…
سناریوی شماره دو
– بچهها تو خونه بازی میکردن که دعواشون شد. دیگه شما فرض کنین دو تا پسر بچهی پنج و هشت ساله با همدیگه دعوا کنن، ببینین خونه چه اوضاعی میشه… منم واقعاً کلافه شده بودم و نمیدونستم چی کار کنم. هر چی تلاش میکردم نمیتونستم آرومشون کنم. توی همین اوضاع بودیم که باباشون کلید انداخت اومد خونه…
تا اینارو دید چنان فریادی سرشون کشید که من و بچهها فقط با ترس و تعجب نگاهش میکردیم. به خودم اومدم و سریع پسرا رو فرستادم تو اتاقشون.
همسرم همیشه هم انقدرا عصبی نیست…
بعداً که آرومتر شد بهم گفت، رئیسم امروز باهام خیلی بد حرف زد و توبیخم کرد. هیچ چیزی هم نتونستم بهش بگم. حسابی عصبیم کرده بود.
چه اتفاقی داره میافته؟
توی دو سناریوی بالا یه اتفاقی در جریانه و اون چیه؟
درسته، جا به جایی احساس خشم از موضوع و شخصی به موضوع و شخص دیگه. در واقع توی هر دو سناریو فرد از ابراز هیجان خشم به فردی که این احساس رو درش ایجاد کرده واهمه داره و از عواقب ابراز خشمش میترسه…
اما از اون جایی که این هیجان وجود داره و از بین نمیره جور دیگهای ابراز میشه…
اما چرا؟
بیاین نگاهی به ماهیت هیجان خشم بندازیم.
خشم
خشم، همون هیجانیه که به نظرمون ترسناک میاد و توی ناخوآگاهمون از ابرازش میترسیم…
اما آیا خشم واقعاً هیجانی ترسناک و آسیب زاست و باید ازش اجتناب کنیم؟
چه اتفاقی میافته که از تجربهی خشممون میترسیم؟
بیاین برگردیم به کودکی و واکنش کودکیمون رو در برابر خشم ببینیم. وقتی که هنوز به صورت کاملاً ناهشیارانه و بدوی اون رو بدون هیچ ترسی بروز میدادیم.
به یاد بیارین که چقدر بیپروا و شدید خشممون رو بروز میدادیم و پرخاش میکردیم؟ حتماً کودکی رو دیدین که بعد از ناکامی از طرف مراقبش، جیغ میکشه، مشت میزنه، موهای مادر یا مراقب رو میکشه و چنگ میزنه… اولین واکنش ما در برابر خشم، بدوی و پرخاشگرانه هست.
تغییر شکل ابراز خشم در مسیر اجتماعی شدن
اما این ابراز پرخاشگرانهی خشم نهایتاً تا سالهای ابتدائی و وقتی خیلی کودک هستیم قابل قبوله و با صبوری و پاسخ والدین و مراقبین مواجه میشه. از جایی به بعد با بروز خشم به طور شدید و پرخاشگرانه مراقب و منبع عشق و دلبستگی مون آزرده خاطر شده و واکنش نشون میده.
همین باعث میشه کم کم اجتماعی شدن و رفتار قابل قبول اجتماعی رو در عوض رفتاری پرخاشگرانه که باعث طرد و از دست دادن رابطه و طرف مقابل میشه یاد بگیریم. اما این یادگیری همیشه به طور صحیح اتفاق نمیافته. بهای اجتماعی شدن برای خیلی از ما تبدیل میشه به پرهیز از بروز صادقانه و درست هیجاناتمون، سرکوب اونها و…
در واقع اون چیزی که ترسناکه خشممون نیست، ابراز بدوی و پرخاشگرانهی خشممون هست که به همون شکل کودکی در ذهنمون تداعی میشه و ما رو مضطرب میکنه که نکنه با بروز چنین رفتاری آسیب وارد کنیم و موضوع، شخص یا رابطهای مهم رو از دست بدیم…
جا به جایی
یکی از راههای اجتناب از بروز صادقانه و اصیل احساساتمون به خصوص در مورد تجربهی احساس خشم، جابه جا کردن اون به سمت موضوعی امن تره که توی ذهنمون کمتر ما رو مضطرب میکنه.
جابه جایی به شخص یا موضوعی دیگر
حالا دوباره دو سناریویی که ابتدای متن آورده شده رو به یاد بیارین…
– خانم سناریوی اول وقتی از بروز خشم به خانوادهی همسرش که موضوع برانگیزانندهی خشمش بودن مضطرب میشه و از ابراز صحیح اون اجتناب میکنه، خشمش رو وقتی به خونه برگشت خطاب به همسرش که موضوع امنتری برای ابراز احساس هست، نشون میده و در واقع احساسش رو به سمت موضوعی غیر از موضوع اصلی یعنی همسرش جا به جا میکنه.
همین طور آقای کارمندی که احساس خشمش از مؤاخذهی رئیسش رو با داد زدن سر پسر بچههای شیطونش که دعوا میکردن تلافی میکنه، در حال جابه جایی موضوع خشم هست. در واقع آقای کارمند، موضوع خشمش رو از رئیس که میتونه باعث دردسرش بشه و از کار اخراجش کنه، به سمت بچهها که نمیتونن آسیبی به پدر برسونن جا به جا میکنه. در واقع بچهها موضوع امنتری برای ابراز احساس و هیجان خشم برای آقای کارمند هستن که اجازهی ابراز خشم رو به اون میده.
خب تا اینجا دیدیم که با دفاع جا به جایی ، ابراز احساسمون رو از فردی به فرد دیگه یا از موضوعی به موضوع دیگه جابه جا میکنیم.
جا به جایی به سمت درون
اما همیشه موضوع، دیگری نیست. گاهی وقتها ما خشمی رو که قاعدتاً باید نسبت به دیگری تجربه کنیم؛ به سمت خودمون برمیگردونیم و درونیش میکنیم. اما این خشم چه جوری نمود پیدا میکنه درونمون؟
این موضوع رو کم و بیش و به صورت طیفی، اغلب ما تجربه کردیم.
ما با تبدیل کردن خشممون به غم در واقع خودمون رو مورد حمله و آزار قرار میدیم. در حالتهای خفیفتر فقط مودمون میاد پایین و انرژیمون کم میشه و غم رو تجربه میکنیم و در حالتهای شدیدتر اون، به افسردگی مبتلا میشیم. بنابراین افسردگی در حقیقت نه غم، که نوعی خشم درونی شده است که از دیگری به سمت خودمون جا به جا شده و بعد تغییر شکل داده و به غم تبدیل شده. این شاید دردناکترین و مخربترین نوع جا به جایی احساس خشمه.
بالاخره این دفاعها مفیدن یا مخرب؟
دفاعهای ناهشیارانهی ذهن ما در عین حال که میتونن در دراز مدت و با تبدیل شدن به عادتهای رفتاری، مخرب باشن و باعث ایجاد مشکل برامون بشن، اما همیشه هم بد نیستند.
در واقع همهی این ترفندها روزی بر حسب ظرفیت و توان ذهن ما برای مواجهه با احساساتمون کاراییهایی داشتن. مثلاً در مورد جا به جایی احساس خشم از فرد یا موضوعی به فرد یا موضوعی امنتر، این دفاع باعث میشه هیجانی که برانگیخته شده در نهایت به نوعی تجربه بشه.
اما این ترفندها نهایتاً تا جایی میتونن پاسخگو باشن. از یه جایی به بعد فقط جنبهی مخرب و آسیب رسون پیدا میکنن. بچههای آقای کارمند، با اون فریاد خواهند ترسید و آسیب خواهند دید. رابطهی زوجی عروسی که احساس خشم به خانوادهی همسرش رو دائماً روی همسرش تلافی میکنه، آسیب خواهد دید و در نهایت اگه خشم رو به خودمون هم برگردونیم، با پایین اومدن مود و انرژی مون توی فعالیتهای روزانه، کاری، تحصیلی و روابطمون دچار مشکل میشیم.
والایش شکل دیگری از جا به جایی
اما جالبه بدونین این دفاع در یک حالت، شکلی مفید و مؤثر خواهد داشت و میتونه منجر به خلاقیت بشه. این نوع جابه جایی در زبان روانپویشی والایش نامیده میشه و به این اشاره داره که احساسات از موضوع اصلی به سمت موضوعی جامعه پسندانه و خوب جابه جا بشه. مثلاً کسی رو تصور کنین که در ناهشیارش، تمایلات پرخاشگرانه و فانتزیهای این چنینی زیادی وجود داره و حالا به پزشک جراح ماهری تبدیل شده که در طول روز چندین عمل جراحی انجام میده، تیغ به دست میگیره و دائماً با خون، جراحت و اسیب سرو کار داره. اما نه تنها آسیب نمیزنه بلکه در جهتی انسان دوستانه و جامعه پسندانه مفید واقع میشه. یا فردی رو تصور کنین که به سمت ورزشهای رزمی جذب میشه و در این مسیر پیشرفت میکنه.
پس با خشمم چی کار کنم؟
خب حالا بالاخره تکلیف چیه؟ چی کاری درسته؟ با خشممون چیکار کنیم؟ همه که پزشک یا ورزشکار نمیشن…
بله درسته، همهی ما به این سمت و سو نمیریم. چیزی که لازم داریم آموزش صحیح ابراز قاطعانهی احساساتمون و به طور خاص خشممون هست. انتظار میره این آموزشها توسط والدین از سنین پایین به کودکانمون داده بشه. از ما هم به عنوان یک بزرگسال انتظار میره اگه مجهز به این ابزار نیستیم و در بروز صحیح خشممون مشکل داریم و نمیتونیم جوری که آسیب نزنیم خشممون رو تجربه و ابراز کنیم یاد بگیرم و با تمرین بر اون مسلط بشیم.
در حقیقت چیزی که لازمه بدونیم و در زمان تجربهی خشم به یاد داشته باشیم، این هست که فانتزیهای پرخاشگرانهی ما قرار نیست با تجربهی خشم بروز پیدا کنه و اینها میتونن فقط در ذهن ما وجود داشته باشن و هرگز به عمل تبدیل نشن. پس لازم نیست مضطرب بشیم و ازشون اجتناب کنیم یا سرکوب و جابه جاشون کنیم. بهتره تجربه کنیم احساساتمون رو و به شکل درستی اونها رو بروز بدیم.
یادمون باشه خشم هیجانی مفید و اصلیه. خشم در روابطمون باعث میشه حد و مرزهای رابطه رو قاطعانه و در عین صمیمیت مشخص و اجرا کنیم و از خودمون در برابر آسیبهای احتمالی محافظت کنیم.
بیشتر بخوانید:
- قانون پایستگی احساسات
- سقط جنین و احساسات مادر
- احساس امنیت در رابطه و فضای مجازی
- با خشمت روبرو شو تا افسرده نباشی!
- تو هم بعضی وقت ها از قضاوت هایت خسته میشوی!

سپاسگزارم… خیلی مفید و کاربردی بود
فکر میکنید ابراز خشم صحیح در موارد بالا به چه شکل هست؟
و والد بهتره چه واکنشی به ابراز خشم بدوی کودک نشون بده؟
ممنون از توجه شما. سعی می کنیم در مقالات آینده در مورد موضعی که گفتید، بیشتر بنویسیم. مقالاتمون رو دنبال کنید لطفا
سلام
ممنون که به این موضوع پرداختید.
جای توضیحات مفصل برای والایش در متن خالی هست.
یکی از مشکلات در مطالب مفید چنینی، تشریح کامل مشکل و در مقابل اشاره کوتاه به راه حل و سپردن درک آن به خواننده است. خواننده ای که سال ها با مشکل خود گرفته، نیاز به تسلط به ابعاد راهکار داره تا بتونه در موقعیت آن به عنوان یه ابزار و برای اولین بار ازش استفاده کنه.
با سلام؛
ممنون از توجه شما. پیشنهادتون برای بسط مکانیسم «والایش» رو حتما به تیم تولید محتوا منتقل می کنیم.
اما نکته ای که در مورد موضوع راه حل وجود داره اینه که چون متن ها برای عموم نوشته می شه، در ارائه راه حل بسیار محدود می شیم. همون طور که مستحضرید، برای ارائه راهکار علاوه بر شناخت نظری مشکل، نیازمند شناخت فردی که دچار مشکل شده و عواملی که این مشکل رو برای ایشون به وجود آورده، هم هستیم. به این خاطر در مقالات بیشتر به راهکارهای کلی بسنده می کنیم.
بسیار عالی بود
ای کاش روزی برسه که بتونیم احساساتمونو درست بروز بدیم
کاش…