مفهوم دق و دلی؛ هرچی دق و دلی داره سر من خالی میکنه!

آیا تا به حال احساس کردهاید بعضی از حرفهای ناگفته در گلویتان گیر کرده است؟ هر چه تلاش میکنید نمیتوانید در موردشان صحبت کنید؟ میترسید اگر دیگران شدت خشم شما را ببینند آسیب ببینند یا از شما دور شوند؟ همۀ ما در زندگی لحظاتی را تجربه کردهایم که در آن احساسات و هیجاناتی درونمان تلنبار شدهاند، بدون آنکه فرصتی برای ابراز و بیان آنها داشته باشیم. این هیجانات و احساسات فروخورده شاید در نگاه اول بیاهمیت به نظر برسند، اما ممکن است به مرور زمان به خشمی پنهان تبدیل شوند که ما آنرا به نام «دق و دلی» میشناسیم.
دق و دلی همان حالتی است که چیزی در دل داریم اما جسارت بیانش را به همان شکلی که تجربه میکنیم نداریم. با این حال رفتارمان به گونهای است که خشممان را به طرف مقابل نشان میدهد و گاهی مانند کسی رفتار میکنیم که میخواهد انتقامش را از فرد بیگناهی بگیرد.
ممکن است در روابطمان با دیگران بارها و بارها این احساس را تجربه کرده باشیم. اما چرا دق و دلی اتفاق میافتد؟ چگونه با هیجانات و احساساتمان برخورد کنیم تا به دق و دلی تبدیل نشود؟ در این مقاله از وبلاگ کلینیک روانپویشی آگاه قصد داریم در مورد موضوع دق و دلی صحبت کنیم.
فهرست محتوا:
Toggleدق و دلی چیست؟
دق و دلی به احساساتی گفته میشود که به جای اینکه آن را ابراز کنید، درون خود نگه میدارید و اجازه نمیدهید بیرون بیاید. احساسات سرکوبشده میتوانند به «دق و دلی» منجر شود زیرا وقتی افراد احساسات منفی مثل خشم، ناراحتی یا ناامیدی را سرکوب میکنند این احساسات به مرور زمان جمع میشوند. گاهی بدون اینکه شخص متوجه باشد در ذهن او باقی میمانند. وقتی این احساسات پردازش نشده و نادیده گرفته میشوند، ممکن است به شکلی دیگر بروز کنند؛ مثلاً فرد ممکن است این خشم یا ناامیدی را به صورت غیرمستقیم و با شدت بیشتری سر دیگران خالی کند. این رفتار همان”دق و دلی” است؛ یعنی خشم و احساسات سرکوبشدهای که به جای اینکه به صورت مستقیم و سالم بیان شوند، در موقعیتی دیگر و به شکلی غیرسالم بروز پیدا میکنند. در واقع، این نوع رفتار ناشی از انباشته شدن طولانی مدت احساسات سرکوبشده است که میتواند به روابط فردی و اجتماعی آسیب برساند.
مثلثسازی و مکانیزم دفاعی جابهجایی در دق و دلی
وقتی داریم دقودلیمان را سر یک نفر دیگر درمیآوریم در واقع داریم پای شخص دیگری را به روابطمان باز میکنیم. حالا شخص سوم این افتخار را خواهد داشت که از عصبانیت و نارضایتیمان باخبر شود اما خبر بد این است که او هرگز نمیتواند رابطۀ معیوبمان را ترمیم کند. حتی ممکن است او هم گیج بشود و نفهمد چرا عصبانی هستیم. اگر به انسانها نگوییم که از چه چیزی ناراضی هستیم، فرصت ترمیم و تغییر را از آنان و خودمان دریغ میکنیم. اگر دربارۀ عصبانیتمان حرف نزنیم، نمیتوانیم ارتباطی صمیمانه، نزدیک و واقعی با دیگران تجربه کنیم.
در دق و دلی فرد از طریق مکانیسم دفاعی جابهجایی خشمش را به شخص دیگری منتقل میکند. مثلا از کارفرمایش عصبانی است و آن را سر همسرش خالی میکند. از ناکامیهای خودش سرخورده است و اعضای خانوادهاش را سرزنش میکند. ممکن است رفتار کسی که دقودلیاش را سر دیگران خالی میکند کینهتوزانه و انتقامجویانه به نظر برسد. این خشم و نفرت شدید میتواند واقعا برای روابط خطرناک باشد و آنها را در معرض آسیب قرار بدهد.
نشانههای دق و دلی
در وبسایت choosingtherapy به این موضوع اشاره شده است که نشانههای دق و دلی میتواند از فردی به فرد دیگر متفاوت باشد، اما علائم رایج آن شامل تحریک پذیری، تغییرات ناگهانی و واکنش شدید به مسائل کوچک است. دق و دلی میتواند به طور منفی بر سلامت روان و جسم داشته باشد و ممکن است به افزایش اضطراب، افسردگی، سردرد، تنش عضلانی یا فشار خون بالا منجر شود. علائم رایج دق و دلی شامل موارد زیر است:
- احساس تنش و استرس
- خالی کردن عصبانیت بر سر دیگران
- زود از کوره در رفتن بر سر مسائل کوچک
- انتقاد مکرر از اطرافیان و عزیزان
- زود رنج شدن
- مشکلات خواب
چه چیزی باعث دق ودلی میشود؟
دق و دلی زمانی ایجاد میشود که فرد به دلیل عوامل بیرونی یا درونی نتواند یا نخواهد احساس خشم خود را به طور موثر ابراز کند. این حالت میتواند ناشی از تجربیات ناخوشایند یا آسیبهای روانی باشد که فرد در گذشته با آنها مواجه شده و نتوانسته به طور کامل آنها را پردازش کند. به همین دلیل، احساسات منفی انباشته میشوند و به مرور زمان خود به شکل دق و دلی خود را نشان میدهند. در ادامه به برخی از علل ایجاد دق و دلی اشاره خواهیم کرد:
- محیط خانه: به نقل از وبسایت Healthline سرکوب عواطف معمولاً به تجربیات دوران کودکی مربوط میشود. بسیاری از آنچه کودکان درباره رفتار و ارتباط بلد هستند از مراقبان اصلیشان یاد گرفتهاند. بنابراین اگر مراقبان شما:
- به طور مکرر درباره احساساتشان صحبت میکردند.
- شما را تشویق میکردند تا احساسات خود را در مورد تجربیاتتان بگویید.
- احساسات شما را قضاوت یا انتقاد نمیکردند.
- تجربیات عاطفی شما را مثبت و طبیعی میدانستهاند.
شما احتمالاً احساس راحتی بیشتری در ابراز احساسات خود خواهید داشت. افراد بزرگسال که احساسات سرکوبشده دارند، معمولاً احساس میکنند که از احساسات خود جدا یا با آن بیارتباط هستند، زیرا تجربۀ دوران کودکی متفاوتی داشتهاند. برای مثال ممکن است بیشتر به سرکوب احساسات بپردازید، اگر مراقبان شما:
- به ندرت احساساتشان را نشان میدادند یا درباره آنها صحبت میکردند.
- شما را به خاطر ابراز احساساتتان شرمنده یا مجازات میکردند.
- به شما میگفتند که احساساتتان اشتباه است یا تجربه شما را انکار میکردند.
- نمیتوانستند تحمل کنند از دستشان عصبانی یا ناراضی باشید.
اگر نشان دادن احساساتتان در دوران کودکی منجر به نتایج ناراحتکننده یا دردناک شده است، احتمالاً یاد گرفتهاید که اجتناب از ابراز احساسات امنتر است. به عنوان یک بزرگسال ممکن است بدون اینکه متوجه باشید، همچنان به پنهان کردن احساسات خود ادامه دهید. همچنین ممکن است متوجه شوید که حتی احساساتی را که به آنها آگاه هستید کنار میگذارید.
- باور به اینکه خشم «بد» است: اگر فرد معتقد باشد که خشم یک هیجان منفی و تابو است، سعی میکند این هیجان را سرکوب کند و آن را ابراز نکند.
- عدم آگاهی از نحوه مدیریت احساسات: عدم وجود راهکارهایی برای مقابله با خشم و یا تکنیکهای مدیریت خشم میتواند مدیریت احساسات را برای فرد دشوار کند. ممکن است به طور ناخودآگاه احساسات خود را نادیده بگیرد به جای اینکه به آنها بپردازد که منجر به دق و دلی میشود.
چه نوع احساساتی سرکوب میشود؟
به طور کلی افراد تمایل دارند احساسات قوی، به ویژه آنهایی که با ناراحتی یا تجربیات ناخوشایند همراه هستند را سرکوب کنند. این شامل احساساتی مانند:
- خشم
- ناامیدی
- غم
- ترس
- ناامیدی
این احساسات اغلب به عنوان احساسات منفی توصیف میشود. سرکوب احساساتی که آنها را “بد”میدانید یا فکر میکنید دیگران ممکن است شما را به خاطر ابراز آنها قضاوت کنند امری شایع است. این موضوع میتواند به تجربیات قبلی شما از جمله دوران کودکیتان برگردد. شاید این جملات را در کودکی شنیده باشید: «هیچ دلیلی برای ناراحتی نداری» «آرام باش» «باید شکرگزار باشی.»
حتی اگر مراقبان شما به طور مستقیم تجربههای احساسی شما را بیاعتبار نکرده باشند، ممکن است با گفتن چیزهایی مانند «گریه نکن» یا «چیزی نیست، بزرگش نکن» شما را از اینکه احساسات خود را ابراز کنید منع کرده باشند. در نتیجه، نگاه شما به غم، خشم و ناامیدی به عنوان احساساتی است که نباید داشته باشید یا دست کم نباید آن را به کسی نشان دهید. در واقع، چون این احساسات منفی به درستی پردازش و ابراز نمیشوند، به شکل خشم یا ناراحتی بر سر دیگران خالی میشوند. بنابراین، سرکوب احساسات به دق و دلی منجر میشود.
تاثیرات دق و دلی
زمانی که ما احساسات خود را سرکوب میکنیم، سیستم عصبی ما به طور مداوم در حالت فعال باقی میماند، که باعث افزایش طولانی مدت فشار خون و ضربان قلب میشود. این فشار مداوم بر بدن میتواند به مشکلات جدی جسمی مثل بیماریهای قلبی، فشار خون بالا و تضعیف سیستم ایمنی منجر شود. اگر سیستم ایمنی شما به درستی کار نکند، ممکن است بیشتر بیمار شوید و بهبود شما کندتر شود. در نتیجه دق و دلی میتواند به مرور زمان به یک تهدید جدی برای سلامت جسمی تبدیل شود.
دق و دلی نه تنها به سلامت روانی و جسمی فرد آسیب میزند، بلکه روابط بین فردی را نیز تخریب میکند. چرا که خشم و نارضایتی از منبع اصلی خود جدا شده و به دیگران منتقل میشود، افرادی که ممکن است هیچ نقشی در ایجاد این خشم نداشته باشند. این وضعیت میتواند باعث ایجاد فاصله، کینهتوزی و سوءتفاهم در روابط شود و مشکلات جدیدی به مشکلات قدیمی اضافه کند. به همین دلیل مهم است خشم به موقع و به شکلی سازنده بیان شود تا از تبدیل آن به دق و دلی و آسیبهای ناشی از آن جلوگیری شود.
روشهایی برای رهایی از دق و دلی
دق و دلی ناشی از خشم و احساسات فروخورده میتواند به مشکلات عاطفی و جسمی منجر شود. با کار کردن روی دنیای هیجانیتان میتوانید به طور موثری این احساسات را مدیریت و بهبود بخشید. با یادگیری مهارتهای حل تعارض، انجام فعالیتهای آرامشبخش و تقویت حمایت اجتماعی میتوانید از تبدیل خشم به دق و دلی جلوگیری کنید. در ادامه به چندین روش مفید برای مقابله با دق و دلی اشاره خواهیم کرد:
نوشتن درباره احساسات خود
نوشتن میتواند به شما کمک کند تا نسبت به احساسات فروخورده خود آگاه شوید. هنگامی که درباره احساسات سرکوبشدۀ خود مینویسید، سعی کنید درک کنید که در ذهن شما چه اتفاقی در حال وقوع است؟ چرا تلاش کردهاید این احساسات را پنهان کنید؟ چطوری میتوانید این احساسات را به نحو درستی ابراز کنید؟
ابراز احساسات خود
یادگیری مهارتهای ابراز وجود و حل تعارض به شما کمک میکند احساسات خود را به طور سازنده بیان کنید. هنگامی که از موضوعی ناراضی هستید، بهتر است مسائل را به طور مستقیم و با احترام بیان کنید. در قدم اول نیاز است به خوبی به احساساتتان توجه کنید و بعد از اینکه متوجه شدید چه احساسی را تجربه میکنید آن را بیان کنید. با خودتان و دیگران شفاف باشید.
تعیین مرز
مرزهایی برای خود و دیگران تعیین کنید و آنها را رعایت کنید. تعیین کردن مرزهای سالم به شما کمک میکند تا روابط خود را بهتر مدیریت کنید.
تکنیک های تنفس عمیق
تنفس عمیق توجه شما را به سمت خود معطوف میکند و به شما کمک میکند تا احساسات خود را بدون نادیده گرفتن مدیریت کنید. تکنیکهای تنفس آگاهانه و تنفس دیافراگمی به شما اجازه میدهند تا تنش را از بدن خود آزاد کنید. با تمرکز بر تنفس خود، مشاهدۀ افکار و هیجاناتتان، میتوانید احساسات خود را به طور بهتری ابراز کنید.
درمان روانشناختی
برای درمان دق و دلی یکی از بهترین راهکارها این است که از کمک حرفهای بهره ببرید. مشاوره روانشناختی میتواند نقش مهمی در بهبود این وضعیت داشته باشد. روان درمانگر بهاندازۀ کافی خوب میتواند خشم شما را تاب بیاورد و در مواجهه با آن ویران نشود تا شما کمکم بتوانید خشمتان را بشناسید و مدیریت کنید.
در نهایت به یاد داشته باشید که دق و دلی تاثیرات منفی زیادی بر سلامت جسمی و روانی شما دارد. هیچ احساسی آنقدر بیاهمیت نیست که نادیده گرفته شود. هیجانات و احساساتی که تجربه میکنید مهم هستند. به جای سرکوب و نادیده گرفتنشان تلاش کنید به شکل مناسبی آنها را ابراز کنید. ابراز و مدیریت احساسات میتواند به شما کمک کند تا روابط بهتری داشته باشید و آرامش بیشتری تجربه کنید. برای اینکه در این مسیر تنها نباشید میتوانید از خدمات کلینیک روانپویشی آگاه بهرهمند شوید.
سناریوی شماره یک از دق و دلی
از سر کار برگشتم خونه میبینم، اخم کرده، دست به سینه نشسته، توی خودشه و هی زیر لب یه چیزایی میگه که نمیفهمم چیه!! ؟
همین که صداش کردم مهشید جان سلام! خوبی؟ چیزی شده؟ انگار که کوهی از آتش فشان فوران کرده باشه، شروع کرد به دعوا و داد و بیداد که «سلامت بخوره تو سر من… نمیاومدی حالا هم… برو همون جایی که تا حالا بودی… همهی زندگیت شده کارت… دیگه حالم از همه چی بهم میخوره… »
شوکه شده بودم و از طرفی بهم برخورده بود که خسته و کوفته از سرکار اومدم این جوابمه… بعد از چند ساعت شروع کرد به غر زدن که اینم زندگیه من دارم؟ رفتم خونهی مامانت اینا برای مهمونای امشبشون اگه کمکی از دستم برمیاد انجام بدم و پیششون باشم. هزار جور حرف شنیدم این وسط… بیا و خوبی کن. اصلاً دست من نمک نداره. مامان خانمتون سر هر کاری یه تیکه بار من میکردن و یه ایرادی از کارم میگرفتن. اینم شانس من و زندگیمه…
اینا رو که گفت تازه دو هزاریم افتاد که دلش از کجا پره… زورش به اونا نرسیده اومده دق دلیش رو سر من خالی میکنه…
سناریوی شماره دو دق و دلی
– بچهها تو خونه بازی میکردن که دعواشون شد. دیگه شما فرض کنین دو تا پسر بچهی پنج و هشت ساله با همدیگه دعوا کنن، ببینین خونه چه اوضاعی میشه… منم واقعاً کلافه شده بودم و نمیدونستم چی کار کنم. هر چی تلاش میکردم نمیتونستم آرومشون کنم. توی همین اوضاع بودیم که باباشون کلید انداخت اومد خونه…
تا اینارو دید چنان فریادی سرشون کشید که من و بچهها فقط با ترس و تعجب نگاهش میکردیم. به خودم اومدم و سریع پسرا رو فرستادم تو اتاقشون.
همسرم همیشه هم انقدرا عصبی نیست…
بعداً که آرومتر شد بهم گفت، رئیسم امروز باهام خیلی بد حرف زد و توبیخم کرد. هیچ چیزی هم نتونستم بهش بگم. حسابی عصبیم کرده بود.
در دو سناریو دق و دلی چه اتفاقی افتاد؟
توی دو سناریوی بالا یه اتفاقی در جریانه و اون چیه؟
درسته، جا به جایی احساس خشم از موضوع و شخصی به موضوع و شخص دیگه. در واقع توی هر دو سناریو فرد از ابراز هیجان خشم به فردی که این احساس رو درش ایجاد کرده واهمه داره و از عواقب ابراز خشمش میترسه…
اما از اون جایی که این هیجان وجود داره و از بین نمیره جور دیگهای ابراز میشه…
اما چرا؟
بیاین نگاهی به ماهیت هیجان خشم بندازیم.
خشم در داستان دق و دلی
خشم، همون هیجانیه که به نظرمون ترسناک میاد و توی ناخوآگاهمون از ابرازش میترسیم…
اما آیا خشم واقعاً هیجانی ترسناک و آسیب زاست و باید ازش اجتناب کنیم؟
چه اتفاقی میافته که از تجربهی خشممون میترسیم؟
بیاین برگردیم به کودکی و واکنش کودکیمون رو در برابر خشم ببینیم. وقتی که هنوز به صورت کاملاً ناهشیارانه و بدوی اون رو بدون هیچ ترسی بروز میدادیم.
به یاد بیارین که چقدر بیپروا و شدید خشممون رو بروز میدادیم و پرخاش میکردیم؟ حتماً کودکی رو دیدین که بعد از ناکامی از طرف مراقبش، جیغ میکشه، مشت میزنه، موهای مادر یا مراقب رو میکشه و چنگ میزنه… اولین واکنش ما در برابر خشم، بدوی و پرخاشگرانه هست.
تغییر شکل ابراز خشم در مسیر اجتماعی شدن
اما این ابراز پرخاشگرانهی خشم نهایتاً تا سالهای ابتدائی و وقتی خیلی کودک هستیم قابل قبوله و با صبوری و پاسخ والدین و مراقبین مواجه میشه. از جایی به بعد با بروز خشم به طور شدید و پرخاشگرانه مراقب و منبع عشق و دلبستگی مون آزرده خاطر شده و واکنش نشون میده.
همین باعث میشه کم کم اجتماعی شدن و رفتار قابل قبول اجتماعی رو در عوض رفتاری پرخاشگرانه که باعث طرد و از دست دادن رابطه و طرف مقابل میشه یاد بگیریم. اما این یادگیری همیشه به طور صحیح اتفاق نمیافته. بهای اجتماعی شدن برای خیلی از ما تبدیل میشه به پرهیز از بروز صادقانه و درست هیجاناتمون، سرکوب اونها و…
در واقع اون چیزی که ترسناکه خشممون نیست، ابراز بدوی و پرخاشگرانهی خشممون هست که به همون شکل کودکی در ذهنمون تداعی میشه و ما رو مضطرب میکنه که نکنه با بروز چنین رفتاری آسیب وارد کنیم و موضوع، شخص یا رابطهای مهم رو از دست بدیم…
جا به جایی
یکی از راههای اجتناب از بروز صادقانه و اصیل احساساتمون به خصوص در مورد تجربهی احساس خشم، جابه جا کردن اون به سمت موضوعی امن تره که توی ذهنمون کمتر ما رو مضطرب میکنه.
جابه جایی به شخص یا موضوعی دیگر
حالا دوباره دو سناریویی که ابتدای متن آورده شده رو به یاد بیارین…
– خانم سناریوی اول وقتی از بروز خشم به خانوادهی همسرش که موضوع برانگیزانندهی خشمش بودن مضطرب میشه و از ابراز صحیح اون اجتناب میکنه، خشمش رو وقتی به خونه برگشت خطاب به همسرش که موضوع امنتری برای ابراز احساس هست، نشون میده و در واقع احساسش رو به سمت موضوعی غیر از موضوع اصلی یعنی همسرش جا به جا میکنه.
همین طور آقای کارمندی که احساس خشمش از مؤاخذهی رئیسش رو با داد زدن سر پسر بچههای شیطونش که دعوا میکردن تلافی میکنه، در حال جابه جایی موضوع خشم هست. در واقع آقای کارمند، موضوع خشمش رو از رئیس که میتونه باعث دردسرش بشه و از کار اخراجش کنه، به سمت بچهها که نمیتونن آسیبی به پدر برسونن جا به جا میکنه. در واقع بچهها موضوع امنتری برای ابراز احساس و هیجان خشم برای آقای کارمند هستن که اجازهی ابراز خشم رو به اون میده.
خب تا اینجا دیدیم که با دفاع جا به جایی ، ابراز احساسمون رو از فردی به فرد دیگه یا از موضوعی به موضوع دیگه جابه جا میکنیم.
جا به جایی به سمت درون
اما همیشه موضوع، دیگری نیست. گاهی وقتها ما خشمی رو که قاعدتاً باید نسبت به دیگری تجربه کنیم؛ به سمت خودمون برمیگردونیم و درونیش میکنیم. اما این خشم چه جوری نمود پیدا میکنه درونمون؟
این موضوع رو کم و بیش و به صورت طیفی، اغلب ما تجربه کردیم.
ما با تبدیل کردن خشممون به غم در واقع خودمون رو مورد حمله و آزار قرار میدیم. در حالتهای خفیفتر فقط مودمون میاد پایین و انرژیمون کم میشه و غم رو تجربه میکنیم و در حالتهای شدیدتر اون، به افسردگی مبتلا میشیم. بنابراین افسردگی در حقیقت نه غم، که نوعی خشم درونی شده است که از دیگری به سمت خودمون جا به جا شده و بعد تغییر شکل داده و به غم تبدیل شده. این شاید دردناکترین و مخربترین نوع جا به جایی احساس خشمه.
بالاخره این دفاعها مفیدن یا مخرب؟
دفاعهای ناهشیارانهی ذهن ما در عین حال که میتونن در دراز مدت و با تبدیل شدن به عادتهای رفتاری، مخرب باشن و باعث ایجاد مشکل برامون بشن، اما همیشه هم بد نیستند.
در واقع همهی این ترفندها روزی بر حسب ظرفیت و توان ذهن ما برای مواجهه با احساساتمون کاراییهایی داشتن. مثلاً در مورد جا به جایی احساس خشم از فرد یا موضوعی به فرد یا موضوعی امنتر، این دفاع باعث میشه هیجانی که برانگیخته شده در نهایت به نوعی تجربه بشه.
اما این ترفندها نهایتاً تا جایی میتونن پاسخگو باشن. از یه جایی به بعد فقط جنبهی مخرب و آسیب رسون پیدا میکنن. بچههای آقای کارمند، با اون فریاد خواهند ترسید و آسیب خواهند دید. رابطهی زوجی عروسی که احساس خشم به خانوادهی همسرش رو دائماً روی همسرش تلافی میکنه، آسیب خواهد دید و در نهایت اگه خشم رو به خودمون هم برگردونیم، با پایین اومدن مود و انرژی مون توی فعالیتهای روزانه، کاری، تحصیلی و روابطمون دچار مشکل میشیم.
والایش شکل دیگری از جا به جایی
اما جالبه بدونین این دفاع در یک حالت، شکلی مفید و مؤثر خواهد داشت و میتونه منجر به خلاقیت بشه. این نوع جابه جایی در زبان روانپویشی والایش نامیده میشه و به این اشاره داره که احساسات از موضوع اصلی به سمت موضوعی جامعه پسندانه و خوب جابه جا بشه. مثلاً کسی رو تصور کنین که در ناهشیارش، تمایلات پرخاشگرانه و فانتزیهای این چنینی زیادی وجود داره و حالا به پزشک جراح ماهری تبدیل شده که در طول روز چندین عمل جراحی انجام میده، تیغ به دست میگیره و دائماً با خون، جراحت و اسیب سرو کار داره. اما نه تنها آسیب نمیزنه بلکه در جهتی انسان دوستانه و جامعه پسندانه مفید واقع میشه. یا فردی رو تصور کنین که به سمت ورزشهای رزمی جذب میشه و در این مسیر پیشرفت میکنه.
پس با خشمم چی کار کنم؟
خب حالا بالاخره تکلیف چیه؟ چی کاری درسته؟ با خشممون چیکار کنیم؟ همه که پزشک یا ورزشکار نمیشن…
بله درسته، همهی ما به این سمت و سو نمیریم. چیزی که لازم داریم آموزش صحیح ابراز قاطعانهی احساساتمون و به طور خاص خشممون هست. انتظار میره این آموزشها توسط والدین از سنین پایین به کودکانمون داده بشه. از ما هم به عنوان یک بزرگسال انتظار میره اگه مجهز به این ابزار نیستیم و در بروز صحیح خشممون مشکل داریم و نمیتونیم جوری که آسیب نزنیم خشممون رو تجربه و ابراز کنیم یاد بگیرم و با تمرین بر اون مسلط بشیم.
در حقیقت چیزی که لازمه بدونیم و در زمان تجربهی خشم به یاد داشته باشیم، این هست که فانتزیهای پرخاشگرانهی ما قرار نیست با تجربهی خشم بروز پیدا کنه و اینها میتونن فقط در ذهن ما وجود داشته باشن و هرگز به عمل تبدیل نشن. پس لازم نیست مضطرب بشیم و ازشون اجتناب کنیم یا سرکوب و جابه جاشون کنیم. بهتره تجربه کنیم احساساتمون رو و به شکل درستی اونها رو بروز بدیم.
یادمون باشه خشم هیجانی مفید و اصلیه. خشم در روابطمون باعث میشه حد و مرزهای رابطه رو قاطعانه و در عین صمیمیت مشخص و اجرا کنیم و از خودمون در برابر آسیبهای احتمالی محافظت کنیم.
دریافت مشاوره زوج درمانی از کلینیک روانشناسی آگاه
قسمتی از محتوا نوشته خانم مرضیه زرگر میباشد.

درباره فاطمه رجب پور
من فاطمه رجب پور، دانشجوی ارشد روانشناسی بالینی از دانشگاه آزاد یزد هستم. مقطع کارشناسی را در رشتهی روانشناسی دانشگاه یزد گذراندهام. از سال 98 درمان فردیام را با رویکرد CBT آغاز کردهام. در کنار روانشناسی به موسیقی علاقه مند هستم و در حال حاضر مشغول یادگیری ساز ویولن هستم.
نوشتههای بیشتر از فاطمه رجب پور6 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
سپاسگزارم… خیلی مفید و کاربردی بود
فکر میکنید ابراز خشم صحیح در موارد بالا به چه شکل هست؟
و والد بهتره چه واکنشی به ابراز خشم بدوی کودک نشون بده؟
ممنون از توجه شما. سعی می کنیم در مقالات آینده در مورد موضعی که گفتید، بیشتر بنویسیم. مقالاتمون رو دنبال کنید لطفا
سلام
ممنون که به این موضوع پرداختید.
جای توضیحات مفصل برای والایش در متن خالی هست.
یکی از مشکلات در مطالب مفید چنینی، تشریح کامل مشکل و در مقابل اشاره کوتاه به راه حل و سپردن درک آن به خواننده است. خواننده ای که سال ها با مشکل خود گرفته، نیاز به تسلط به ابعاد راهکار داره تا بتونه در موقعیت آن به عنوان یه ابزار و برای اولین بار ازش استفاده کنه.
با سلام؛
ممنون از توجه شما. پیشنهادتون برای بسط مکانیسم «والایش» رو حتما به تیم تولید محتوا منتقل می کنیم.
اما نکته ای که در مورد موضوع راه حل وجود داره اینه که چون متن ها برای عموم نوشته می شه، در ارائه راه حل بسیار محدود می شیم. همون طور که مستحضرید، برای ارائه راهکار علاوه بر شناخت نظری مشکل، نیازمند شناخت فردی که دچار مشکل شده و عواملی که این مشکل رو برای ایشون به وجود آورده، هم هستیم. به این خاطر در مقالات بیشتر به راهکارهای کلی بسنده می کنیم.
بسیار عالی بود
ای کاش روزی برسه که بتونیم احساساتمونو درست بروز بدیم
کاش…