نانسی مک ویلیامز؛ روشنگری در ادبیات روان تحیلی
فهرست محتوا:
Toggleزندگی و تحصیلات مک ویلیامز
نانسی مک ویلیامز، روانشناس و درمانگر پویشی آمریکایی مشهور، سوپروایزر و استاد دانشگاه، در سال 1945 در پنسیلوانیا متولد شد. در سال 1967 بعد از فارغالتحصیلی با درجه ممتاز از کالج در رشتهی علوم سیاسی، در کالج بروکلین تحصیل در رشته روانشناسی را آغاز کرد. مقاطع تحصیلات تکمیلی خود را در دانشگاه راتگرز با گرایش روانشناسی شخصیت و روانشناسی اجتماعی به پایان رساند؛ همان دانشگاهی که اکنون در سن 79 سالگی او را به عنوان پروفسور بازنشسته دوباره فراخوانده است. مک ویلیامز، به خاطر انتشار کتب نوین در حوزه روانپویشی به شهرت دوچندان رسید. از جمله مهمترین آثار او در این حوزه کتاب های “روان درمانی روان تحلیلی”، “تشخیص روان تحلیلی”، “صورت بندی موردی روان تحلیلی”، “نظارت روانکاوانه” شمرده میشوند؛ هرچند که تاثیرگذارترین خدمت او به دنیای روانشناسی را میتوان همکاری او با استنلی گرینسپن و رابرت والرشتاین در تالیف چاپ دوم کتاب “راهنمای تشخیصی روان پویشی” نامید؛ برای آشنایی بیشتر با این راهنما میتوانید مقاله مربوطه را از سایت کلینیک روانشناسی آگاه مطالعه نمایید.
در ادامهی این نوشتار برآنیم تا با خدمات نوآوارانه و برخی از آثار تاثیرگذار مک ویلیامز آشنا شویم.
تشخیص روان تحلیلی توسط نانسی مک ویلیامز
کتاب تشخیص روان تحلیلی، از مشهورترین آثار مک ویلیامز، برای اولین بار در سال 1994 به چاپ رسید و ویرایش دوم آن تا سال 2021 چندین بار تجدید چاپ گردید. به عقیده بسیاری از منتقدین بنام، برای مثال “اتو کرنبرگ“، این اثر به ادبیات روان تحلیلی خدمت شایانی کردهاست. هدف از چاپ این کتاب در واقع مشخص کردن کاربرد یافتههای روان تحلیلی در شکل گیری و اختلالات شخصیت، ارزیابی تشخیصی سازمان شخصیت و شناخت پیامدهای درمانی سازمان دفاعی انواع مختلف اختلالات شخصیت عنوان شده است.
درونمایهی بخش نخست، مفروضات اصلی و اساسی روانکاوی است که زیربنای انواع سازماندهی شخصیت را شکل میدهد. در ادامه در بخش بعدی به چرایی اهمیت تشخیص در درمان تحلیلی و جهت گیری نظری کلی روان تحلیلی که بر تشخیص شخصیت تاثیر دارد به تفصیل پرداخته شده است. فصل دوم یا پایانی، بخش اصلی و مهم این اثر را در خود جای دادهاست. در این بخش دربارهی مهمترین اختلالات شخصیت شرح کاملی ارایه شده است؛ مانند: اختلال شخصیت ضداجتماعی، خودشیفته، اسکیزوئید، پارانوئید، افسرده، مانیک، مازوخیسم، وسواسی-جبری، هیستریک و تجزیهای. علاوه بر شرح انواع اختلالات مذکور، ویژگی های تکانشی و سازمان دفاعی آنها، جنبههای سازمانی “خود” و روابطشان با “دیگران مهم”، شکلگیری انتقال و انتقال متقابل، نتایج درمانی هر یک از این اختلالات و در نهایت تشخیص افتراقی آنها با شرح و بسط عنوان شده است.
نانسی مک ویلیامز، در این کتاب به جای مقایسه یا ادغام دیدگاههای مختلف روانپویشی، به پیامدهای درمانی، موارد استفاده آنها در درمان اختلالات شخصیت و تفهیم موضوع انتقال و انتقال متقابل پرداخته است. او بیش از هرچیز سعی دارد تا در این کتاب از رویکرد رابطهای در مقابل رویکردهای دیگری مانند کلاینی و روانکاوی فرانسوی، به عنوان ترجیح خود یاد کند؛ اما به طور گسترده سازوکار دفاعهای بدوی کشف شده توسط کلاین را پوشش داده و خواننده را مرتبا به لیست گسترده خدمات نظریات روانکاوی پایه ارجاع میدهد. لازم به ذکر است که برخی از منتقدین، مانند اتو کرنبرگ، خواندن این کتاب را بیشتر مناسب درمانگران شخصیت دانستهاند تا روان-تحلیلگران حرفهای. با این وجود به دلیل ارایه توضیحات کامل و تازه دربارهی انواع جنبههای اختلالات شخصیت، تشخیص افتراقی آنها و از همه مهمتر، پیامد درمانی تشخیص افتراقی در این اثر (به ویژه برای بیمارانی که برای درمان روان تحلیلی مناسب نیستند)، مطالعه آن برای کلیه روانکاوان و روانپزشکان پیشنهاد میشود.
صورت بندی موردی روان تحلیلی مک ویلیامز
این دومین اثر از آثار نانسی مک ویلیامز که به شهرت قابل قبولی دست یافته که در سال 1999 در 10 فصل نگارش شده است. او در این کتاب به سختی ها و ابهامات موجود در رویکردهای مبتنی بر شواهد تجربی در هنگام تشخیص پرداخته و به نکته ای بسیار مهم در باب ضرورت صورتبندی در درمان اشاره میکند: “یک صورتبندی روانتحلیلی دقیق، میتواند به عنوان یک پایه بسیار عالی برای طراحی درمان های شناختی نیز عمل کند”. علاوه بر این، او مشارکت بیمار و رضایت مندی او در فرآیند تشخیص بالینی را به اندازه ی مشارکتاش در کل فرآیند درمان حائز اهمیت و توجه میداند؛ در واقع این کار نوعی کمک گرفتن از بیمار برای تشخیص گذاری و فرمول بندی صحیح است. در فرآیند فرمول بندی صحیح، توجه به موارد متعددی که گاهی با دیده غفلت به آنها نگاه می شود تاثیرگذار خواهد بود؛ از جمله بیماری های زمینه ای با علائم روانشناختی، خلق و خو، ژنتیک، واقعیتهای فیزیکی، تاریخچهی بیمار و بررسی مسائل رشدی با استفاده از نظریات روانکاوی و سایر مواردی که در کتاب (بخش سه وچهار) با شرح و بسط آورده شدهاند.
مک ویلیامز، دفاعها را به عنوان یکی دیگر از مواردی که توجه دقیق به فرآیند آن تشخیص و فرمولبندی را متاثر میسازد، عنوان میکند. فرآیند مصاحبه درمانی، به علت برانگیختگی احساسات متعارض و اضطرابزا، استفاده از دفاعها و بروزشان را تحریک میکند. این موقعیت، فرصتی را فراهم میکند تا درمانگر بررسی کند که بیمار چگونه با افشای اطلاعات دردناک و خصوصی به یک غریبه کنار میآید و از چه مکانیسم دفاعی بهره میبرد. با استفاده از این فرصت، اطلاعات دقیق تری از مشکل بیمار و ریشه آن به دست میآید که راه را برای ارایه فرمولبندی صحیح هموار میکند. افزون بر این، ارزیابی عزتنفس بیمار در جهت شناسایی الگو و اقتصاد خودشیفتگی بیمار و ارزیابی باورهای آسیبزا به منظور تشخیص الگوهای شناختی معیوب در این کتاب مورد تاکید نویسنده قرار دارد.
در بخشهایی از این کتاب، نویسنده به مواردی اشاره میکند که در کتب روانتحلیلی کمتر به آنها توجه شده است یا گاهی به طور کل مورد غفلت یا چشم پوشی قرار گرفتهاند. او در کنار پرداختن به الگوی رابطه بیمار-درمانگر به عنوان یک راهنمای تشخیصی، به مسائل اخلاقی، نژادی، مذهبی و فرهنگی به عنوان ابزارهایی مینگرد که در صورت بندی مشکل، درمانگر را یاری خواهندکرد. همچنین، مک ویلیامز بیشتر از سایر درمانگران و نویسندگان، به ویژگی ها و امتیازات بیمار توجه میکند. استعدادها، مهارتهای اجتماعی، دایره دوستان، دارایی مالی، وضعیت شغلی، وضعیت ظاهری و حضور یا عدم حضور خانوادهای حمایتگر، ملاحظات مهمی هستند که اغلب توسط رویکردهای مبتنی بر آسیبشناسی در حیطه تشخیص نادیده انگاشته میشوند.
رواندرمانی روان تحلیلی مک ویلیامز
کتاب رواندرمانی روانتحلیلی: راهنمای درمانگران، در سال 2004 با قلمی صریح، واضح و شفاف برای رواندرمانگران تازهکار به چاپ رسید. در مقدمه این اثر، مک ویلیامز هدف از نوشتن این کتاب را آشنایی بیشتر درمانگران تحت آموزش با ویژگیهای اصلی درمان روان تحلیلی عنوان میکند. افزون بر این، او در مقدمه اظهار میکند که با نگارش این کتاب قصد ندارد که به درمانگران بگوید تا اصول و تکنیکهای او را در درمان تقلید کنند، بلکه همواره بر این عقیده است که درمانگران باید در اقدامات درمانی، هویت و منحصر به فرد بودنشان را حفظ کنند.
“آرام باشید و اجازه دهید که شخصیت منحصر به فردتان تبدیل به ابزار درمانیتان شود”
نانسی مک ویلیامز
یکی از وجوه تمایز بارز این اثر با دیگر آثار مشابه، چینش محتوا و فهرست مطالب آن است. نویسنده به عمد مانند سایر کتب بحث را با اتحاد درمانی، انتقال و انتقال متقابل آغاز نکرده و در ادامه فصول به مباحثی نظیر تفسیر و خاتمه درمان نپرداختهاست. به جای این مدل مرسوم، او چینش مطالب را طوری منظم کردهاست که به ترتیب به مسائل مهمی پرداخته شود که کارآموزان بالینی در حین کار با مراجعان با آنها دست و پنجه نرم میکنند.
فصل اول با مروری بر تاریخ تفکر کلاسیک روانکاوانه آغاز میشود. این بحث آغازین، زمینه را برای بحث درمورد چگونگی انتخاب جهت گیری نظری نویسنده که ادغامی است از نظریات روانکاوی معاصر و آنچه که او جهت گیری فرویدی مینامد، فراهم میکند. در سه فصل بعدی درواقع مک ویلیامز به توضیح منظور خود از “حساسیت روانکاوانه” میپردازد؛ اینکه درمانگر چگونه باید برای انجام درمان خود را آماده کند و درمانجو چگونه باید برای تجربه درمان تحلیلی مهیا شود. علاوه بر این، در فصول بعدی با ارایه مثالهای تداعی کننده، نویسنده به حفظ مرزها و فرآیندهای اساسی درمان میپردازد. در فصل های هشت و نه دو مورد از مراجعان واقعی نانسی مک ویلیامز به بحث گذاشته میشوند. در واقع با ارایه این موارد، نویسنده قصد دارد تا اصول درمانی مطرح شده در فصول قبل را به نمایش گذاشته و تفاوت رویکرد و تکنیک در کار با بیماران در سطوح بردرلاین-سایکوتیک و بیماران نوروتیک را نشان دهد. در نهایت در فصول آخر مباحث جانبی درمان تحلیلی مانند خطرات شغلی، رضایتمندی شغلی و خود-مراقبتی پرداخته شدهاست.
این کتاب نه به مثابه راهنمایی برای درمانگران تازه کار عمل میکند که با خواندن آن میتوانند از اضطراب شروع کار بکاهند. علاوه بر این، خواندن این اثر برای متخصصانی که مشغول به تربیت درمانگر هستند نیز کاربردی خواهدبود.
نظارت روانکاوانه اثر مک ویلیامز
شهرت مک ویلیامز علاوه بر انتشار کتب بدیع و آثار درخور توجه، مدیون سالهای متمادی تدریس اوست. علاوه بر تدریس در دانشگاه، او به عنوان یکی از مشهورترین ناظران (سوپروایزران) حیطه درمان روانپویشی است که شاگردان و درمانگران متعددی را با همین رویکرد تعلیم دادهاست. به همین دلیل، در این اثر ، استادانه موفق شده است تا جنبههای متفاوت نظارت روانکاوانه را به نمایش بگذارد. به طور مثال، علاوه بر به نمایش گذاشتن نظارت از دید دانشجویان، چشمانداز و رفتار متناسب جایگاه ناظر را نیز به تصویر کشیده است. مک ویلیامز کوشیده است تا در این نوشتار، خرد، قضاوت مشفقانه و توانایی ذهنیسازی لازم را که یک ناظر به آن نیازمند است، ارایه کند و مورد بحث قرار دهد. همچنین از زاویه دیگر، بر عزت نفس درمانگران تازهکار، مسئولیتپذیری و اجتنابناپذیر بودن تجربه شرم تاکید کرده و تعهد به حفظ ارزشهای اخلاقی و حریم شخصی را به عنوان قلب تپندهی قوانین نظارت روانکاوانه تصدیق میکند.
این کتاب در هشت بخش به موضوعاتی پرداخته است که در حیطه نظارت روانکاوانه کمتر مورد بحث و به عنوان مرجعی در اختیار دانشجویان و اساتید قرار گرفته است. به عنوان مهمترین موضوعات طرح شده، میتوان به بحث مهم پویش انتقال و انتقال متقابل ناظر و نظارت شونده ، مسائل اخلاقی، توسعهی مهارتهای نظارت و بررسی چالش فرهنگهای مختلف اشاره کرد. مک ویلیامز سعی داشته تا با ادغام مفاهیم نظری و مثال های عملی واقعی، هم زمان هم فهم عمیقی از فرآیند نظارت ارایه کند و هم اسباب ارتقا مهارتهای بالینی درمانگران تازه کار و باسابقه را فراهم سازد.
هرچند که تعیین مهمترین فصل از هر کتاب، به علایق، نیازها و رویکرد نظری خواننده بستگی دارد، اما فصول چهارم و پنجم این کتاب که به تفصیل به مواردی مانند بررسی انتقال و انتقال متقابل درمانگرو بیمار و همچنین درمانگر و ناظر، تشکیل و حفظ پیمان درمانی بین ناظر و نظارت شونده و اشاره به مقاومت نظارت شونده در فرآیند یادگیری پرداخته است، از فصلهای تاثیرگزار و حایز اهمیت این اثر برشمرده میشوند. در حقیقت درک عمیق دینامیسم پیچیدگیهای روابط بین ناظر و نظارت شونده از طریق تحلیل انتقال و انتقال متقابل و بررسی مقاومتها حاصل میشود که مک ویلیامز در این دو فصل و در سراسر کتاب به خوبی آنها را مفهومپردازی کردهاست.
سخن آخر
موفقیت نانسی مک ویلیامز، تنها در شهرت آثار او خلاصه نمیشود. او نه تنها از طریق پژوهش و انتشار کتب آموزشی برای درمانگران تازهکار، حرفهای و تمامی علاقمندان به حوزه درمانهای پویشی به توسعه نظریات تحلیلی و تحکیم پایههای آن کمک کرده است، بلکه با سالها فعالیت در عرصه آموزش و نظارت حرفهای، درمانگران مشهوری چون جاناتان شدلر و گلن گابارد را از راهنماییهای خود بهرهمند ساختهاست. در نهایت میتوان چنین ادعا کرد که او نه تنها به گفتمان روانکاوی غنا بخشیده، بلکه فرهنگی همدلانه اما موشکافانه در عرصه علم روان درمانی را پرورش دادهاست.
منابع
McWilliams, N. (1999). Psychoanalytic case formulation. Guilford Press.
Steinberg, P. I. (2000). Book Review: Psychoanalytic Case Formulation.
McWilliams, N. (2004). Psychoanalytic psychotherapy: A practitioner’s guide. Guilford Press.
Papouchis, N. (2006). Review of Psychoanalytic Psychotherapy: A Practitioner’s Guide.
Halasz, G. (2008). In conversation with Dr Nancy McWilliams. Australasian Psychiatry, 16(6), 397-404.
McWilliams, N. (2011). Psychoanalytic diagnosis: Understanding personality structure in the clinical process. Guilford Press.
McWilliams, N. (2021). Psychoanalytic supervision. Guilford Publications.
دیدگاهتان را بنویسید