مهاجرت ، تولدی دوباره !
مهاجرت ، چالش پیش رو
گاهی اوقات شرایط زندگی به گونه ای تغییر می کند که زندگی در جایی که هستید و آن را به عنوان وطن خود می شناسید، سخت می شود. یا شرایطی پیش روی تان قرار می گیرد که شما را مجبور به مهاجرت به جای دیگری می کند. مهاجرت چه قبل و چه پس از آن می تواند مدت ها فکر و احساس شما را درگیر کند. مهاجرت یک تصمیم مهم است که زندگی شما را دگرگون می سازد، انگار که دوباره متولد شده باشید. انتقال و سازگاری با شرایط کشور جدید می تواند برای هرکس با سرعت و شدت متفاوتی باشد. زمانی که شما تصمیم به مهاجرت می گیرید به ناچار باید از خیلی چیزها بگذرید. این گذشتن و جاگذاردن تکه هایی از وجودمان می تواند پروسه ای سخت و دردناک باشد.
بسیاری از ما آمادگی پذیرش و سازگاری با یک فرهنگ جدید و یک کشور جدید را نداریم. نمی دانیم این مواجهه ممکن است چه قدر سخت یا چه قدر ساده باشد، اما می دانیم که یک چیز می خواهیم و آن رفتن از جایی به امید جایی بهتر است. خیلی از چیزها می تواند در زمان مهاجرت احساسات عجیب و گاها سختی به همراه داشته باشد، زیرا ما نمی دانیم که دقیقا قرار است با چه چیزی رو به رو شویم. در این مسیر هرکس با توجه به گذشته و تجربیات خویش، ممکن است با احساسات متفاوتی دست و پنجه نرم کند. البته که این احساسات طبیعی به نظر می رسند.
واقع بینی و مهاجرت
شما باید شروعی دوباره داشته باشید، شروعی که نیازمند همخوان شدن با شرایط جدید و زندگی در جغرافیا و کشوری جدید است. مهاجرت و ورود به کشور جدید پر از امید و شوق است، پر از احساسات مثبت، احساس خلاصی، تلاش و برنامه ریزی با امید بسیار به آینده. اما گاها به دلیل برخورد هیجانی با تفاوت های فرهنگی، برخی جامه بر تن این تفاوت ها می پوشانند و دوست دارند به گونه ای نگاه کنند که در کشور جدید هیچ مشکلی وجود ندارد و ممکن است چشمان شان را به روی برخی واقعیت ها و سختی ها ببندند. در واقع افراد در تمام این مدت به دنبال زدن مهر تاییدی بر تصمیم شان برای ترک وطن هستند.
بیشتر افراد به این دلیل مهاجرت می کنند چون احساس می کنند که وضعیت شغلی، اقتصادی یا جایگاه اجتماعی و کیفیت زندگی مناسب با آن چه که آن ها می خواهند نیست. می توان گفت فاصله بین آن چه که هستند و آن چه که دوست دارند باشند، عاملی برای تصمیم آن ها برای مهاجرت و ورود به کشوری جدید است.
احساسات همراه با تغییر جغرافیا
حال ممکن است احساسات متناقضی تجربه شوند. احساس جاماندن در کنج خانه کودکی مان، جاماندن در خاطراتی از کودکی که فقط یادشان را با خود می بریم، احساس جدا شدن از فرهنگ خودمان، غذاهای محلی مان، دوری از دوستان صمیمی و عزیزان مان، همه و همه ی این احساسات در کنار کوهی از امیدواری و روشنایی تجربه می شوند. حتی ممکن است گاهی احساس غربت و جدایی از خودتان، شما را پشیمان کند از این که مهاجرت کردید.
آگاه باشید
در آخر پیشنهاد من به شما در هنگام مهاجرت این است که آگاه باشید به این که تجربه این احساسات طبیعی است. شما اولین نیستید و آخرین هم نخواهید بود. واقع بین باشید و مشکلات پیش رو در کشور جدید را به صورتی واقع بینانه در نظر بگیرید. و اگر این احساسات برای مدت زیادی ماندگار بودند، می توانید از یک روانشناس یا مشاور متخصص کمک بگیرید.
بیشتر بخوانید:
- فیلم in the Heights (در ارتفاعات)؛ روایت مهاجرت
- از هیچ کس توقع نداشته باش
- تو هم بعضی وقت ها از قضاوت هایت خسته میشوی!
- تقصیر من؟ تقصیر تو!
- کلاف سردرگم سوگ
