تفاوت رویکرد درمانی روان پویشی و شناختی – رفتاری
این مقاله توسط روانشناس، دکتر میترا کامران از نظر تخصصی بررسی و تایید شده است.
وقتی دنبال رواندرمانگر میگردیم ممکن است با دو اصطلاح «درمان شناختی-رفتاری» و «درمان روانپویشی» مواجه شویم. این دو روش درمانی چگونه هستند؟ کدام روش برای ما بهترند؟ بهتر است از متخصصین کدام رویکرد درمانی کمک بگیریم؟
روانشناسها روشهای درمانی متفاوتی دارند. فرض کنید از یک نقطۀ کشور میخواهید به نقطۀ دیگری بروید. راههای متفاوتی برای رسیدن به مقصد مورد نظر وجود دارد. درمان را میتوان مقصد در نظر گرفت و راههای متفاوت رسیدن به آن، رویکردهای درمانی هستند. همۀ رویکردها به دنبال درمان اختلالات و نشانههای روانشناختی هستند اما هر کدام آنها از مسیرهای متفاوتی میگذرند.
تعداد رویکردهای رواندرمانی بسیار زیاد است. هر کدام از این رویکردها تئوریهای زیربنایی خاص خودشان را دارند. در این مقاله از کلینیک آگاه سعی داریم با تفاوت دو رویکرد اصلی در روانشناسی یعنی شناختی_رفتاری و روانپویشی آشنایی بیشتری پیدا کنیم.
فهرست محتوا:
Toggleرواندرمانی شناختی-رفتاری در مقایسه با روانپویشی
در روش درمان شناختی-رفتاری، روان درمانگر بیشتر با افکار و رفتار مراجع سروکار دارد. درمانگر افکار و رفتار ناسازگار را تشخیص میدهد و سپس در صدد تغییر و جایگزینی آنها با باورها و رفتارهای سازگار است. به همین خاطر، این روش درمانی بیشتر تکلیفمدار است. مراجع با تکالیف خانگی که از درمانگر دریافت میکند مهارتهای بهتری برای زندگی کسب میکند؛ همچنین کنترل باورها و رفتارهایش را به دست میگیرد.
اما آنچه در رویکرد درمانی روانپویشی اتفاق میافتد متفاوت است؛ درمانهای پویشی درواقع درمان شخصیت هستند. در درمان های پویشی، مراجع نوع ارتباط خود با جهان خارج را وارد اتاق درمان میکند و درمانگر از این فرصت برای درمان او استفاده میکند. درمان های پویشی ریشهای و عمیق هستند برای همین به مدت طولانی تری نیاز دارند. همچنین تمرکز درمانگران بیشتر بر «هیجانات» و «روابط» است و ریشۀ رفتار و باور ناسازگار را در هیجانات تنظیمنشده و روابط آسیبرسان جستوجو میکند.
در ادامه با ذکر یک مورد بالینی تشریح میکنیم که این دو روش درمانی در عمل چگونه کار میکنند؟
داستان یک مورد بالینی: ونسا
ونسا که اواخر دهۀ سوم عمرش را میگذراند از افسردگی خفیفی رنج میبرد. او تحصیل کرده و در کارش موفق است. ونسا مردانی را جذب میکند که آرزوی دختران دیگر است. اما تا الان نتوانسته ارتباط صمیمانهاش را با آنان حفظ کند. او چندین بار اقدام به درمان کرده اما به گفتۀ خودش هیچچیز تغییر نکرده و درمان همیشه طوری تمام میشود که درمانگران صرفا میخواهند تایید و رضایت او را به دست بیاورند.
ونسا چگونه درمان میشود؟
-
درمان شناختی-رفتاری
درمانگران شناختیرفتاری بر این باورند افکار و باورهایی که در ذهن داریم تاثیر زیادی روی رفتار و هیجاناتمان میگذارد. از دید این رویکرد ما الگوهای رفتاریِ مشکلافرین را یاد میگیریم. بیمارانی که از مشکلات روانشناختی رنج میبرند راههای بهتری برای مقابله با این باورها ورفتارها میآموزند تا نشانههایشان از بین برود.
از آنجایی که ونسا در درمان شناختی رفتاری تشخیص افسردگی را دریافت میکند درمانگر به دنبال افکار و باورهایی است که ونسا را به اینجا کشانده است. او با دادن تکالیف رفتاری و شناختی سعی میکنند تا افکار و رفتار او را تغییر دهند و بدینگونه به درمان ونسا بپردازند و نشانههای افسردگی را برطرف نمایند. مثلا ممکن است ونسا باور داشته باشد «او به درد دیگران نمیخورد». درمانگر از او میخواهد هر موقع این فکر از سرش گذشت آن را در جدولی بنویسد. همچنین حادثهای که این فکر را به وجود آورد، احساسی که در نتیجۀ آن به وجود آمد و در نهایت رفتاری که ونسا انجام داد نیز ممکن است در جدول بیاید.
درمانگر ممکن است با ونسا چالش منطقی کند؛ مثلا مواردی را به او یادآوری کند که ونسا توانسته برای دیگران مفید باشد و از این طریق بکوشد این باور ناکارآمد را در ذهن ونسا ضعیف کند.
در همۀ رویکردهای درمانی رابطۀ درمانی اهمیت خاصی دارد؛ زیرا اگر رابطهای بین درمانگر و بیمار شکل نگیرد نمیتوانند به اهداف درمانیشان برسند. درمان شناختی رفتاری نیز از این قاعده مستثنا نیست. در درمان شناختی رفتاری رابطۀ درمانی به این دلیل اهمیت دارد که بستری را برای انجام دادن تکنیکهای شناختی و رفتاری فراهم کند. اما رابطۀ شما با درمانگر همانقدر ممکن است پررنگ باشد که رابطۀ شما با آرایشگرتان.
در طول درمان شناختیرفتاری، مراجعین با کمک رواندرمانگر خود به دنبال افکار تحریف شدهای میگردند که باعث مشکلات روانشناختیشان شده است و با گفتگو کردن افکاری که مشکلات کنونی را به بار آورده است با افکار واقعیتر جایگزین میشوند.
-
درمان روانپویشی
بر اساس نوشتۀ جاناتان شدلر، روانکاو آمریکایی، «رابطه» قلب درمانهای پویشی است. رابطه است که باعث تغییرات درمانی و تغییر در زندگی فرد میشود. او مینویسد:
What the patient does in the room with the therapist reveals their lifelong relationship patterns. And in the therapy relationship, these patterns can be recognized, understood, and reworked.
کاری که بیمار در اتاق درمان با درمانگرش میکند، الگوهای ارتباطی مادامالعمر او را به نمایش میگذارد. و در رابطۀ درمانی است که این الگوها شناسایی، فهمیده و بازسازی میشوند.
هر کدام از والدین ارتباط خاصی با نوزادشان برقرار میکنند. نوع رابطهای که ما با والدین یا مراقبین اولیهمان برقرار میکنیم روابط بعدی ما را پیشبینی میکند. از آنجایی که رواندرمانی یک رابطه است، بیماران الگوهای روابط قبلی خود را وارد اتاق درمان میکنند و درمانگر را نیز طبق آن میبینند. وظیفۀ درمانگر پویشی شناسایی این الگوها و تعبیر آنها در رابطۀ درمانی است.
ونسا به درمانگر شجاعی نیاز دارد که بخش دیگر پازل را به او نشان بدهد: احساس ناامنی که در برابر ونسا حس میکند. درمانگر پویشی ممکن است بعد از چند وقت به ونسا بگوید: «در بسیاری از تعاملات ما، من متوجه احساس مبهمی در خودم شدم. احساسی که به من فشار میآورد تو را تحت تاثیر خودم قرار دهم یا تاییدت را به دست بیاورم. آیا ممکن است این مسئله پنجرهای باشد برای درک بهتر اتفاقی که در روابط دیگرتان خارج از اتاق درمان میافتد؟»
اینجاست که تازه درمان واقعی شروع میشود. ونسا نمیتواند به درمانگر خودش بگوید چه اتفاق اشتباهی در روابطش میافتد چون متوجه آن نیست؛ اما رابطه را با درمانگر بازآفرینی میکند و با درمانگرش به نمایش میگذارد. همان نوع رابطهای که او را از صمیمیت با دیگران دور نگه میدارد اینجا تکرار میشود. او کاملا ناهشیار کاری میکند که مردان او را مانند قلهای ببینند که نمیتوان فتح کرد. در نتیجه مانع تجربۀ صمیمیت واقعی میشود.
این بینش تازه که ونسا از رابطه با درمانگرش کسب میکند، میتواند نگاه او را تغییر بدهد و کمک کند چرخۀ تکرار را بشکند. همچنین ممکن است خاطراتی را تداعی کند که باعث شده او این الگو را در روابطش تکرار کند. در طول زمان از طریق رابطهای که ونسا با درمانگر میسازد الگوی او حلوفصل میشود و او میتواند کمکم صمیمیت و رابطه را به شکل دیگری تجربه کند.
تفاوتهای رویکرد شناختی-رفتاری با رویکرد روانپویشی
در این قسمت به شکل خلاصه، تفاوتهای این دو رویکرد درمانی را برمیشماریم:
-
توجه به ناهشیار
شاید مهمترین تفاوت بین رویکرد روانپویشی با رویکرد شناختیرفتاری در توجه به ناهشیار باشد. در مدل شناختیرفتاری درمانگران به آنچه مراجع هشیارانه راجع به آن گفتگو میکند بحث میکنند، موضوع درمان آن چیزی است که مراجع نسبت به آن آگاهی دارد؛ اما در رواندرمانی پویشی با اینکه اتفاقاتی که لحظه به لحظه در اتاق درمان میافتد مهم است اما آنچه که مراجع را از گذشته تا به اینجا کشانده نیز اهمیت دارد. از این رو بررسی ناهشیار مراجع که از گذشته تا الان به صورت پیوسته در جریان است دارای اهمیت میشود.
-
نشانه و علامت
در مدل شناختی-رفتاری با نشانهها سروکار داریم و سعی میکنیم نشانهها را کم یا زیاد کنیم. وقتی از بیرون به انسان افسرده نگاه میکنیم فردی را میبینیم که از خودش بیزار است. درمانگر شناختی-رفتاری سعی میکند افکار او مبنی بر «بد بودن، زشت بودن، شکستخورده بودن» را با استفاده از تمرین و چالش منطقی از بین ببرد.
درمانگر پویشی از درون به مراجع نگاه میکنند. در این دیدگاه چندین فرد افسرده با نشانههای یکسان ممکن است شیوۀ درمان متفاوتی دریافت کنند؛ چرا که هر انسانی تاریخچۀ منحصربهفرد خودش را به اتاق درمان میآورد.
-
حالت بودن یا حالت انجام دادن (state of doing or state of being)
یکی از ویژگیهای برجستۀ درمان شناختی-رفتاری تکالیف آن است. درمانگر تکالیف مختلفی به مراجع میدهد تا رفتار و فکر مراجع را اصلاح کند. یعنی مراجع پیوسته در حال انجام دادن کاری است (state of doing).
در رواندرمانی پویشی، مراجع لازم نیست کاری انجام بدهد. درمان پویشی از طریق توجه به اینجا و اکنون و اتفاقی که در لحظه با درمانگر میافتد کار میکند. نوع بودن و حضور درمانگر در اتاق (state of being) مهم و تاثیرگذار است و به کمک مراجع میآید تا رشد کند. بنابراین درمانگر پویشی لازم است خودآگاهی بالایی داشته باشد، حتما درمان بگیرد و تحت نظارت سوپروایزر کار کند.
-
انتقال و انتقال متقابل
تا حالا به احساس درونی خود هنگام ارتباط با افراد مختلف دقت کردهاید؟ هنگامی که با افراد متفاوت گرم صحبت میشویم احساسات مختلفی به ما دست میدهد. اگر بخواهیم ساده بگوییم، در اتاق درمان به احساسی که مراجع نسبت به درمانگر پیدا میکند «انتقال» میگویند. در مقابل، احساسی که درمانگر نسبت به درمانجو پیدا میکند «انتقال متقابل» نامیده میشود.
در درمان شناختی-رفتاری درمانگر تا جایی به انتقال و انتقال متقابل توجه میکند که تداخلی در کار درمانی ایجاد نکند. اما رکن اصلی درمانهای پویشی «انتقال» و «انتقال متقابل» است. با انتقال و انتقال متقابل است که شخصیت بیمار بهتر درک میشود و درمانگر بهتر میتواند الگوهای پایدار بیمار را به او نشان دهد.
تاثیر درمانی رویکردهای روانپویشی و شناختی-رفتاری
در ادامه به نکات مثبت و منفی هرکدام از این دو رویکرد درمانی میپردازیم:
نکات مثبت درمان شناختیرفتاری
- مختصر و متمرکز بر هدف است.
- با توجه به اینکه طول مدت آن کوتاه است درمان مقرون بهصرفهتر است.
- بوسیله آموزشهای عملی باعث توانمندسازی مراجعین میشوند.
- پشتوانه علمی قوی برای اثربخشی این درمان در مشکلات روانشناختی وجود دارد.
نکات منفی درمان شناختیرفتاری
- فقط به مسایل جاری میپردازد و مشکلاتی که از دوران کودکی هست را نادیده میگیرد.
- در برخی موارد نیاز به تلاش بسیار زیاد دارد زیرا برخی از مهارتها را در خارج از جلسه باید تمرین کند.
- از آنجایی که درمان شناختیرفتاری، درمانی ساختارمند است ممکن است برای افرادی که نیازهای پیچیده سلامت روان یا ناتوانیهای یادگیری دارند مناسب نباشد
نکات مثبت درمان روانپویشی
- مشکلات روانشناختی را به صورت عمیق بررسی میکند و به علل ریشهای آنها میپردازد.
- بر کلیت شخصیت فرد تمرکز دارد و نه رفتار یا فکری خاص.
- مزایای درمان میتواند در طول زمان افزایش یابد.
- آزادانه حرف زدن راجع به مشکلات را تشویق میکند.
- اتفاقاتی که در رابطۀ درمانی میافتد، اطلاعات مفیدی به درمانگر میدهد.
- شما موضوع جلسه درمانی را انتخاب میکنید.
نکات منفی درمان روانپویشی
- ساختار کمتری نسبت به درمان شناختی رفتاری دارد.
- به تعهد طولانی مدت نیازمند است.
- به دلیل عمق بیشتر معمولا هزینۀ بالاتری دارد.
- نیاز به تفسیر از جانب درمانگر دارد که عینیت آن را پایین میآورد.
درمان شناختی-رفتاری برای چه کسانی مناسب است؟
جلسات درمان شناختی رفتاری معمولا کوتاه مدتتر است. غالبا در حدود 8 تا 12 جلسه هفتگی طول میکشد. به همیندلیل افرادی که بنا به هر دلیلی به دنبال درمان کوتاه مدت هستند این نوع درمان گزینهی بهتری برای آنهاست.
همچنین در سایت verywellmind آمده است که درمان شناختی رفتاری برای شرایط زیر موثر است.
- اختلالات اضطرابی
- اختلالات سوء مصرف مواد
- اختلالات افسردگی
- اختلالات دوقطبی
- اختلالات خوردن
- اختلالات شخصیت
- فوبیاها
درمان روانپویشی برای چه کسانی مناسب است؟
از آنجایی که درمانهای روانپویشی با ناهشیار سروکار دارد، میتوان گفت از عمق بیشتری نسبت به سایر رویکردها برخوردار است. افرادی که به دنبال حل ریشهای مشکلاتشان هستند بهترین گزینه برای آنها، درمان های روانپویشی است. چون عمیقتر است طبیعتا مدت زمان طولانیتری میطلبد.
علاوه بر نکتۀ فوق، رویکرد روانپویشی برای افراد زیر نیز موثر است:
- اختلالات اضطرابی
- اختلالات افسردگی
- اختلالات شخصیت
- اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)
- اختلالات مصرف مواد
رویکرد روانپویشی همچنین برای افرادی که در تجربه هیجاناتشان مشکل دارند مفید است. افرادی که در کارشان چالش دارند، در روابطشان به مشکل خوردهاند و یا مشکل عزت نفس دارند میتوانند از یک روانشناس خوب در این رویکرد که در کلینیک روانپویشی آگاه مشغول فعالیت هستند کمک بگیرند.
درباره علیرضا سنچولی
من علیرضا سنچولی هستم. کارشناسی روانشناسی عمومی دارم و دانشجوی ارشد روانشناسی بالینی در دانشگاه شیراز هستم. یکی از کنجکاوی های من، شناخت بهتر انسان است و به همین دلیل روانشناسی را انتخاب کردم. مطالعات من بیشتر در زمینه رویکردهای پویشی مخصوصا رواندرمانی پویشی کوتاه مدت و فشرده (ISTDP) است. تلاشم بر این است تا موضوعات مختلف روانشناسی را با زبان ساده بیان و در اختیار عموم قرار دهم و به نظرم آگاهی از مسائل روانشناختی یکی از مهم ترین قدمها در زمینه بهبود حال درونیمان است.
نوشتههای بیشتر از علیرضا سنچولی
دیدگاهتان را بنویسید