رویکرد ISTDP چیست؟ آشنایی کامل با رویکرد روانپویشی
روان درمانی پویشی کوتاه مدت فشرده (ISTDP)، شکلی از روان درمانی پویشی است که برای دسترسی سریع به ناهشیار طراحی شده است. موثر بودن رویکرد ISTDP از طریق تحقیقات تجربی ثابت شده است و به نظر میرسد این درمان فعالتر و متمرکزتر از روانکاوی سنتی باشد.
ISTDP در درمان اضطراب، افسردگی، اختلالات شخصیت و جسمانیسازی موثر است. هدف رواندرمانی پویشی کوتاهمدت فشرده نهتنها تسکین علائم، بلکه بازسازی شخصیت است.
حبیب دوانلو بر اساس اصول پایهگذاری شده در نظریۀ روانکاوی فروید، رواندرمانی پویا کوتاهمدت فشرده (ISTDP) را توسعه داد. هدف دوانلو این بود تا با استفاده از تکنیکهای درمانی پر فشار و متمرکز در بازههای زمانی کوتاهتر به تغییر شخصیت دائمی دست یابد. حبیب دوانلو با ابداع این مدل درمانی متوجه شد درمانجو میتواند با رهایی از بازدارندگیهای تجربیات عاطفی خود، تغییر سریع شخصیت را تجربه کند.
فهرست محتوا:
Toggleرویکرد روان درمانی پویشی کوتاه مدت ISTDP چیست؟
ISTDP، شکلی تسریعشده از رواندرمانی پویشی است و بر احساسات و حل تعارضات درونی تمرکز دارد. رواندرمانی پویشی فشرده و کوتاهمدت بر مسائل عمیق درونی، آسیبها و مشکلات شخصیتی تمرکز میکند. ISTDP میتواند علائم روانی را برای مدت طولانی بهبود دهد.
هدف این رویکرد درمانی در روانشناسی فقط کاهش علائم فرد نیست. هدف این است که به فرد کمک کنیم از تمامی ظرفیتهای روانیاش در زندگی استفاده کند و با چالشهای زندگی روزمره به طور موثرتری برخورد کند.
ما به سراغ روان درمانی میرویم چون دیگر نمیتوانیم مثل قبل اصیل زندگی کنیم. اختیار زندگیمان به جای اینکه دست خودمان باشد، به دست دفاعهایی که ازآنها آگاه نیستیم. ما میدانیم این چیزی نیست که از زندگی میخواهیم اما قادر نیستیم ببینیم زندگیمان چه چیزی کم دارد و چه چیزی جلوی خوشبختیمان را گرفته است.
ISTDP به ما کمک میکند تا بار دیگر اختیار زندگی کردن و خلق زندگی بامعنا را به دست بگیریم.
تاریخچه شکلگیری رویکرد ISTDP
در سال 1895، جوزف بروئر و زیگموند فروید مطالعات خود را در مورد هیستری منتشر کردند. این مطالعات درباره بیمارانی با علائم عصبی چشمگیر مانند سردرد، فلج نسبی، از دست دادن حس و اختلالات بینایی بود. علائم این بیماران با تشخیص پزشک مطابقت نداشتند و متخصصان مغز و اعصاب نمیتوانستند توضیح دهند چرا این بیماران دچار علائم عصبی هستند.
بروئر و فروید متوجه شدند اگر بیمار درباره جنبههای احساسی دشوار زندگیاش آزادانه صحبت کند، علائم عصبیاش بهبود مییابد. آنها در ابتدا از هیپنوتیزم استفاده کردند اما فروید به دلیل ضعفهایی که در هیپنوتیزم میدید آن را کنار گذاشت. او روانکاوی را پایهگذاری کرد؛ درمانی که بر اساس «تداعی آزاد» پیش میرفت. مراجع روی کاناپه دراز میکشید و هر چیزی که به ذهنش میرسید را بیان میکرد. فروید سعی میکرد تداعیها را به هم ربط بدهد و از دنیای ذهنی ناهشیار بیمار سردربیاورد. او در این مسیر متوجه شد مقاومتهایی پیش میآیند که نمیگذارند مراجع به تداعی آزاد بپردازد؛ سپس کوشید از روی مقاومت و انتقال کار کند. طی تجربۀ فروید، به نظر میرسید دستیابی به ایدههایی که خارج از آگاهی فرد بود باعث درمان بیماران میشد.
نظریات روانکاوی پس از فروید گروههای مختلفی پیدا کرد و توسط افرادی مانند آنا فروید، کلاین، فربرن، وینیکات، بیون، کوهات و لکان بسط و گسترش پیدا کردند.
روانکاوی کلاسیک با تعداد جلسات 3 بار در هفته حداقل 5 سال طول میکشید. به مرور زمان با گسترش نظریات روانکاوی تعداد جلسات در هفته پایینتر آمد و تغییراتی در روانکاوی کلاسیک حاصل شد. تعدادی از روانکاوان مانند ساندور فرنسی، فرانتس الکساندر، پیتر سیفنئوس، دیوید مالان و حبیب دوانلو به دنبال روشهایی برای کوتاه کردن دورۀ درمان روانکاوی بدون به خطر انداختن اثربخشی درمانی بودند.
دوانلو با تکنیک های کوتاه مدت خود در کوتاه کردن روان درمانی پویشی پیشگام بود. به نظر میرسید بیمارانی بیشترین سود را از درمان میبردند که میتوانستند به سرعت درگیر درمان شوند و احساسات قبلی و سرکوبشدۀ خود را تجربه کنند. دوانلو از طریق تحقیقات بالینی خود، بسیاری از اصول ابتدایی رواندرمانی پویشی کوتاهمدت فشرده را ابداع کرد.
در دهه 1990 او نشان داد میتوان با استفاده از رویکرد ISTDP، طیف وسیعی از افراد نوروتیک را با موفقیت درمان کرد. در طول بیش از شصت سال فعالیت درخشان، او شاگردانی از جمله پاتریشیا کاگلین دلاسلوا، ژوزت تنهو دلابیژ، جان فردریکسون و آلن آباس تربیت کرد که به گسترش این رویکرد درمانی کمک کردهاند. این رویکرد امروزه تبدیل به یکی از رویکردهای درمانی مطرح شده است و در سراسر دنیا دوره آموزش istdp در حال تدریس و به کارگیری است.
کاربردهای رویکرد درمانی روان پویشی کوتاه مدت در روانشناسی
این رویکرد روان درمانی می تواند به افراد کمک کند تا با پریشانی روانی یا عاطفی کنار بیایند و به خودآگاهی، بینش و رشد عاطفی دست یابند. اگرچه شبیه به روانکاوی است، اما اغلب کوتاهمدتتر از روانکاوی سنتی است.
رویکرد ISTDP مانند هر رویکرد روان درمانی دیگری میتواند به درمان اختلالات روانی کمک کند.
ISTDP برای درمان طیف وسیعی از مشکلات روانشناختی مانند اضطراب، افسردگی، اختلالات شخصیت، اختلالات سایکوسوماتیک و انواع تروما مناسب است.
اصول روان درمانی پویشی کوتاه مدت فشرده
وقتی به دنیا میآییم کاملا وابسته به والدینمان هستیم. ما به آنها نیاز داریم و فقط آنها هستند که میتوانند نیازهایمان را برطرف کنند. بهتدریج این نیازها ارضا میشوند و ما رشد میکنیم. ساختار روانی ما قدرتمندتر میشود و کمکم از این وابستگی جدا میشویم و به سمت خودمختاری نسبی پیش میرویم.
اما اگر نیازهای ما برطرف نشوند و ناکام شدیم چه؟ در کودکی وقتی نیاز دلبستگی برانگیخته شود کودک گریه میکند و مادر را فرامیخواند تا نیازش را برطرف کند. اما مادر هم انسان است و محدودیتهای خودش را دارد و همیشه در دسترس کودک نیست. جدای از آن ممکن است به دلیل تجربیات گذشتۀ خودش نتواند از پس وظایف مادری بربیاید و نیازهای دلبستگی سالم کودک را با شرم و گناه همراه کند. تصور کنید کودک هستید و زمین خوردهاید. گریهکنان به سمت مادر میدوید تا او آرامتان کند. اما مادر به جای در آغوش کشیدنتان شما را دعوا میکند که چرا زمین خوردی؟
انباشت این تجربهها در طول سالهای بزرگ شدنتان باعث میشود یاد بگیرید که اگر احساساتتان را ابراز کنید، ممکن است با ابراز نیازتان رابطهتان با مادر بههم بخورد و شما تنها بمانید. در نهایت متقاعد میشوید احساساتتان را سرکوب کنید چون ابراز احساسات هزینه دارد. این اولین تعارض زندگی ماست: بخشی از ما میخواهد نیازها و احساساتش را ابراز کند و بخشی از ما که میگوید احساساتت را ابراز نکن چراکه مادر از تو دور میشود.
بدین ترتیب برانگیخته شدن احساسات باعث اضطراب میشود و ما راهکارهایی را یاد میگیریم تا احساساتتان را سرکوب کنیم. ما به تدریج یاد میگیریم احساساتمان پدیدهای خطرناک هستند که باید سرکوب شوند. وقتی ما سیستم پردازش عاطفیمان را سرکوب کنیم عملکردش مختل میشود و ما دیگر از این سیستم استفاده نمیکنیم. بهای استفاده نکردن از آن را با رنجها و مشکلات روانی میپردازیم.
ISTDP به ما کمک میکند تا دوباره به احساسات فراموششدهای که زیر علائم اضطراب و افسردگی پنهان شدهاند متصل شویم. با برقراری ارتباط مجدد با این احساسات، علائم محدودکننده و مخرب اضطراب، افسردگی و سایر چالشهای سلامت روان برطرف میشود.
برای اینکه بفهمید ISTDP چیست و چه اتفاقاتی در اتاق درمان ممکن است بیفتد خواندن این اصول میتواند به شما کمک کند:
-
آگاهی عاطفی
ISTDP بر تقویت آگاهی عاطفی تمرکز میکند و افراد را تشویق میکند احساساتشان را در زمان حال تشخیص دهند و با آنها ارتباط برقرار کنند. این فرآیند در اتاق درمان به آشکار شدن تعارضات عاطفی ناهشیار کمک میکند.
-
شناسایی دفاعها
ISTDP تاکید زیادی بر شناسایی مکانیسمهای دفاعی مانند فرافکنی، سرکوب یا اجتناب دارد. این دفاعها مانعی برای کاوش و پردازش هیجانات هستند.
-
تجربه عاطفی
هدف این درمان تسهیل تجربۀ عاطفی کامل است و به افراد اجازه میدهد بدون توسل به رفتارهای دفاعی، احساسات خود را احساس و ابراز کنند.
-
تمرکز بر رابطه
رابطۀ درمانی بین مراجع و درمانگر نقش اساسی در ISTDP ایفا می کند. درمانگر محیطی امن و حمایتی فراهم میکند تا مراجع بتواند احساسات و دفاعهای خود را کشف کند.
تکنیک های رویکرد درمانی پویشی ISTDP در روانشناسی
دوانلو از طریق مداخلات خاصی پی به لایههای ناهشیاری میبرد. این تکنیکها به درمانگر اجازه میدهد به لایههای ناهشیار دست یابند. تکنیکها به شیوهای خاص در زمانهای خاصی در فرآیند درمانی استفاده میشوند. هدف تکنیکهای ISTDP غلبه بر مقاومت بیمار در سریعترین زمان ممکن است تا احساسات انتقالی مربوط به گذشته بالا بیایند و تجربه شوند. تکنیکها شامل پرسشگری، فشار و چالش هستند.
-
پرسشگری
اولین اقدام درمانی ISTDP پرسشگری درباره مشکل بیمار است. مراجع و روانشناس باید بر سر یک مشکل روانشناختی درونی مشخص و واضح به توافق برسند.
-
فشار
فشار جزء اصلی ISTDP است و اشکال مختلفی دارد. در ابتدا، فشار به شکل تشویق بیمار به توصیف علائم و مشکلات بینفردی به شکل واضح است. از لحظهای که بیمار وارد اتاق درمان میشود، اولین سوال درمانگر معمولا این است: «مشکلی که دوست دارید دربارهاش بهتون کمک کنم چیه؟»
شکل اولیۀ فشار، فشار به سمت احساس است. باز هم، این عمدتاً در قالب سؤالاتی مانند “نسبت رئیستون به خاطر اینکه در شمارو جلوی همکاراتون تحقیر کرد چه احساسی داشتید؟”
بیماران با مقاومت کم اغلب به تنهایی به فشار پاسخ می دهند. برای بیمارانی که سطوح مقاومت بالاتری دارند، فشار به سرعت منجر به ایجاد مقاومت و احساسات انتقالی بیمار نسبت به درمانگر می شود. هنگامی که مقاومت ظاهر می شود، علاوه بر فشار، مداخلات جدیدی نیز مورد نیاز است.
-
چالش
چالش یعنی اشاره کردن و مسدود کردن دفاعهای بیمار. ابتدا درمانگر تلاش میکند بیمار از دفاعهایش آگاه شود و آنها را ببیند. بیماران اغلب نسبت به دفاعشان هشیار نیستند. شفافسازی میتواند به شکل یک سوال باشد. مثلا ممکن است درمانگر بگوید: «آیا متوجه میشی وقتی از عصبانی بودن نسبت به رئیست صحبت میکنی میخندی؟ آیا لبخندت سرپوشی برای عصبانیتت نیست؟»
هنگامی که یک دفاع به درستی روشن شود، هم بیمار و هم درمانگر میتوانند با هم روی آن کار کنند؛ زیرا دفاعها مانعی در برابر احساسات واقعی بیمار است.
مهم است بدانید در دوران کودکی، دفاعها تنها راهی بودند که میتوانستیم در برابر آسیبهای دوران کودکی از خود مراقبت کنیم. به گفته کاترین واتکینز، روانپزشک مستقر در لس آنجلس،
«دفاعهایی مانند جدایی و سرکوب میتواند ما را در برابر احساسات شدیدی که از نظر رشدی برای تجربه و پردازش آنها آماده نیستیم محافظت کند. اما همانطور که بزرگ میشویم، این محافظ ما را از طیف گستردهای از احساساتمان دور میکند، حتی زمانی که از نظر عاطفی قادر به مدیریت احساساتمان هستیم.»
هدف اصلی چالش، برداشتن هر گونه مانع بر سر راه رسیدن به موتور راهانداز مشکلات فعلی بیمار است؛ موتوری که طبق تئوری ISTDP، احساسات پیچیدۀ ناهشیاری هستند که در ارتباط با تجربههای منفی دلبستگی ایجاد شدهاند. معمولا بین درمانگر و مراجع دیواری از مقاومت برپا میشود که پاسخی عادتی و آموختهشده است و برای جلوگیری از صمیمیت عاطفی با درمانگر شکل میگیرد. مقاومت و دفاعها میتواند نشان بدهد مراجع چه تاریخچهای پشت سر گذاشته است و کمکم احساسات ناهشیاری که به مراقبین اولیهاش دارد را به هشیاری بیاورد و تجربه کند.
البته تکینکهای درمانی بسته به شرایط هر بیماری میتواند متفاوت باشد و درمانگر شما در جعبهابزارش تکنیکهای دیگری هم دارد که به فراخور موقعیت از آن استفاده میکند.
نقش درمانگر و مراجع در رویکرد درمانی ISTDP
ISTDP یک درمان تعاملی است که در آن درمانگر و مراجع هر دو با هم تلاش میکنند تا بفهمند کدام تعارضات درونی باعث مشکلات مراجع شده است. درمانگر در سفر کشف زندگی درونی مراجع، نقش راهنما و تسهیلگر را دارد. موفقیت درمان بستگی به همکاری مراجع و درمانگر دارد.
چالش رویکرد درمانی ISTDP این است که بیماران اغلب به طور ناهشیار از مکانیسمهای دفاعی برای دفع و سرکوب احساسات دردناک استفاده میکنند. نقش درمانگر این است که به بیمار کمک کند به مکانیسمهای دفاعیاش آگاه شود و جدای از توانایی تجربۀ احساساتش، دفاعهای پختهتر و متنوعتری نیز به کار ببرد.
مزیتهای رویکرد درمانی ISTDP
- ISTDP در مقایسه با روانکاوی کلاسیک، کوتاهمدت است و با تعداد جلسات کمتری میتوان اختلالات روانی را درمان کرد.
- مانند بسیاری از درمانهای روان پویشی، ISTDP بر تعارضات و احساسات ریشهای فرد متمرکز است. این ممکن است باعث تقویت درک عمیقتر از مشکلات روانشناختی شود.
- نشان داده شده است ISDTP در درمان مشکلات روانشناختی که علائم روانپریشی یا عجیب و غریب ندارند موثر است.
- در نظریۀ روانپویشی علائم اختلالات روانی به عنوان نتایج استفاده از مکانیسمهای دفاعی اغراقآمیز به عنوان تلاشی ناهشیار برای مقابله با تعارضات درونی و اضطراب ناشی از آنها در نظر گرفته میشود. ISDTP در درمان اختلالات سایکوسوماتیک شایستگی نشان داده است.
- اضطراب و افسردگی از شایعترین مشکلات سلامت روان هستند. به طور موثر علائم اضطراب فراگیر و افسردگی مقاوم به درمان را کاهش میدهد.
- درمان اختلالات شخصیت بسیار سخت است، اما ISDTP در مطالعات نتایج چشمگیری دربارۀ درمان مراجعان با انواع اختلالات شخصیتی به ویژه در مورد اختلالات شخصیت خوشه C، که شامل اختلالات اجتنابی، وابسته و وسواس فکری-اجباری میشود نشان داده است.
تفاوت رویکرد روان درمانی پویشی کوتاه مدت ISTDP با سایر رویکردها
در ادامه به تفاوت رویکرد درمانی روان پویشی کوتاه مدت با سایر رویکردها میپردازیم:
-
تفاوت ISTDP با درمان شناختی (CT)
درمان شناختی (CT) افکار غیرمنطقی را دلیل اصلی مشکلات عاطفی میداند. افکار و باورهای غیرمنطقی باعث ایجاد حالات عاطفی مانند افسردگی یا ناامیدی میشود. درمانگر با همکاری مراجع افکار معیوب را شناسایی میکند و با کمک شواهد موافق و مخالف، منطق فرد را به چالش میکشد.
ISTDP وجود شناختهای معیوب را میپذیرد اما درمانگر ISTDP معتقد است احساسات ناهشیار منجر به اضطراب ناهشیار میشود و درنهایت مکانیسمهای دفاعی ایجاد میشوند و علائم بیماری را به وجود میآورند. دفاعها میتوانند شامل باورهای ناامیدکننده، درمانده یا خودتحقیرکننده باشند.
هم درمانگر CT و هم درمانگر ISTDP، با هدف رهایی بیمار، افکار و شناختهای معیوب فرد را زیر سوال میبرند. تفاوت در این است که درمانگر ISTDP شناخت معیوب را ناشی از احساسات واقعی سرکوبشده میداند، در حالی که درمانگر CT شناخت معیوب را علت احساسات دردناک میداند.
-
تفاوت ISTDP با درمان شناختی رفتاری (CBT)
درمان روان پویشی مانند ISTDP به سوی ناهشیار حرکت میکنند و مضامین و الگوهای عاطفی را که از تجربیات اولیه کودکی سرچشمه میگیرد بررسی میکنند. این رویکرد به شما نشان میدهد چگونه وقایع گذشته، رفتار و احساسات فعلیتان را شکل میدهد. روان درمانی پویشی معتقد است درک این جنبههای پنهان میتواند منجر به رشد شخصی و حل مسائل روانی شود.
در مقابل، درمان شناختی رفتاری (CBT) از طریق یک لنز بسیار ساختار یافته بر رفتار و باورهای شما تمرکز میکند. در این رویکرد با شناسایی افکار منفی و به چالش کشیدن آنها میآموزید چگونه آن افکار بر احساسات و رفتارهای شما تأثیر میگذارد.
درمقابل رویکرد ISTDP معتقد است این احساسات هستند که باعث افزایش اضطراب در فرد و استفاده از دفاعها و در نهایت شکلگیری نشانههای بیماری میشوند.
درمان روانپویشی نشان میدهد چگونه گذشته، زمان حال شکل میدهد، در حالی که CBT الگوهای افکار منفی را برای راهحلهای سریع ویرایش میکند. هدف هر دو بهبود سلامت روان است، اما در تمرکز و تکنیکها متفاوت است.
همچنین در درمان پویشی توجه بیشتری به رابطۀ بین درمانگر و بیمار میشود. این روش درمانی تمرین مشخصی ندارد و عمدۀ کار در خود جلسه اتفاق میافتد درحالیکه درمان شناختی رفتاری تمرینهایی دارد که لازم است بین جلسات به آن بپردازید.
جمع بندی
رواندرمانی کوتاهمدت فشرده، به دنبال کمک به شما برای غلبه بر مقاومت در برابر تجربه احساسات واقعیتان درباره تجربیات حال و یا گذشته است. شما در مسیر رشد این احساسات را به حداقل رسانده، سرکوب یا انکار کردهاید، زیرا تجربۀ این احساسات برایتان بسیار ترسناک یا دردناک بوده است. به همین دلیل است که مشکلات روانشناختی سر از زندگی شما در آورده است. رویکرد درمانی ISTDP از این نظر فشرده است که هدف آن کمک به مراجع است تا بتواند احساسات ناهشیارش را تا حداکثر میزان ممکن تجربه کند. کوتاهمدت است زیرا تلاش میکند در سریعترین زمان ممکن به تجربۀ احساسات سرکوبشده دست یابد.
در نهایت با استفاده از این درمان شما میتوانید از تمام ظرفیت روانی خود برای روبهرو شدن با چالشهای زندگیتان استفاده کنید. به عبارت بهتر ISTDP به شما کمک میکند تا زندگیتان را تمام و کمال زندگی کنید.
سوالات متداول
رویکرد روان درمانی پویشی در اکثر حوزه های روان درمانی قابل استفاده است. افراد در طیف شخصیت نوروتیک میتوانند از این درمان حداکثر استفاده را ببرند.
ISTDP در درمان طیف وسیعی از مشکلات سلامت روان قابل اسنفاده است، از جمله:
- اختلالات اضطرابی
- افسردگی
- اختلالات شخصیت
- اختلالات جسمانی سازی
- درد مزمن
- مسائل مزمن رابطه
مدت زمان جلسه درمان ISTDP یک تا یک ساعت و نیم در هر هفته است. هزینه هر جلسه از درمان بستگی به تعرفه های اعلام شده توسط سازمان نظام روانشناسی و مشاوره دارد.
مهارت های لازم برای درمانگر متخصص ISTDP با شرکت در دوره های مرتبط با رویکرد روان درمانی پویشی کوتاه مدت فشرده به دست می آید. علاوه بر این شرکت در دوره های سوپرویژن برای مهارت آموزی هر درمانگری لازم و ضروری است.
بهترین راه یادگیری این رویکرد، شرکت در کارگاه ها و ورکشاپ های مرتبط با رویکرد درمانی ISTDP است. کلینیک روانشناسی آگاه میتواند به شما در این باره کمک کند.
استفاده از اینترنت و سوشال مدیا میتواند در یافتن رواندرمانگر با رویکرد ISTDP به شما کمک کند. علاوه بر این کلینیک روان پویشی آگاه میتواند در پیدا کردن رواندرمانگران این حوزه به شما کمک کند که میتوانید از صفحه روانشناسان کلینیک آگاه درمانگر خود را انتخاب کنید.
درباره حدیث نیک اندیش
من حدیث نیک اندیش هستم. دانشآموخته انستیتو روانپزشکی تهران؛ و کارشناسی در دانشگاه سمنان، رشته روانشناسی بالینی تحصیل کردهام. همیشه به دنبال دیدی گسترده برای تبیین اختلالات روانی بودم؛ در نتیجه برای ادامه تحصیل در دوره کارشناسی ارشد، روانشناسی سلامت بهترین گزینه بود تا بار دیگر اختلالات روانی را از دیدگاه جسم و بدن بررسی کنم. در کنار روانشناسی سلامت، به رویکردهای درمانی پویشی و تحلیلی علاقهمندم. زمینههای مطالعات من بیشتر در زمینه رویکردهای پویشی مخصوصا رواندرمانی پویشی کوتاه مدت فشرده (ISTDP) است. نوشتن از مسائل روانشناختی و بازگویی آنها به زبان ساده برایم اهمیت زیادی دارد؛ معتقدم هرچقدر عموم مردم در این باره بیشتر بدانند بیشتر میتوانند در روابط و زندگی روزمره سالمتر رفتار کنند. حتی اگر نوشتههایم تغییری ایجاد نکند میتواند تلنگری باشد برای کسانی که به دنبال آگاه شدن از زندگی درونیشان هستند.
نوشتههای بیشتر از حدیث نیک اندیش
دیدگاهتان را بنویسید