دلبستگی اضطرابی چیست؟ علائم و راه درمان
این مقاله توسط روانشناسان، سید محمد هاشمی و مریم کریم پور، از نظر تخصصی بررسی و تایید شده است.
حسام از دست مریم ناراحت است و از وقتی رابطهشان تمام شده، آب خوش از گلویش پایین نرفته است. او میگوید: «هیچکس درکش نمیکند. نمیتوان روی آدمها حساب کرد. رابطه فقط انسان را اذیت میکند.» او تمام تلاشش را برای مراقبت از مریم و حفظ رابطه کرده اما انگار دستش نمک ندارد. نمیداند حالا که مریم رهایش کرده چطور میتواند به زندگی ادامه بدهد؟ آیا میتواند دوباره عاشق شود؟
هفتۀ پیش که از دست مریم عصبانی بود با او قهر کرده بود و رفته بود پیش دوست مشترکشان. پیش او کلی از مریم شکایت کرده بود و گفته بود دلش نمیخواهد این رابطه را دیگر ادامه بدهد. دوستش سعی کرده بود او را درک کند و کمی هم از نگاه مریم ماجرا را به او نشان بدهد. اما حسام از رفتار او هم عصبانی شد و اعتراض کرد. مریم از تماسهای مکرر حسام در طول روز و سر کار خسته بود. حسام از هر فرصتی استفاده میکرد تا به مریم زنگ بزند و حالش را بپرسد یا او را در جریان جزئیترین اتفاقات روزش قرار بدهد. در آخرین دعوایشان به او گفته بود: «تو سیریناپذیری، به من اعتماد نداری و نمیگذاری نفس بکشم!»
روایتی که خواندید میتواند گوشهای از تجارب فردی باشد که دلبستگی اضطرابی دارد. دلبستگی اضطرابی که با عناوینی مانند دلبستگی دوسوگرا-مقاوم و دلبستگی دلمشغول (Preoccupied) نیز شناخته میشود از الگوهای ناایمن دلبستگی است. در این مقاله از وبسایت کلینیک آگاه به دلبستگی اضطرابی یا دلمشغول میپردازیم.
فهرست محتوا:
Toggleدلبستگی اضطرابی چیست؟
الگوهای دلبستگی در نتیجۀ رابطه و تعامل با مراقبین اولیه ساخته میشوند و مبنایی برای روابط آیندۀ هر فرد میسازند. این الگوها به صورت ناهشیار باورهایی را دربارۀ خودمان، دیگران یا روابط انسانی شکل میدهند. دلبستگی ایمن به انسانها کمک میکند روابط ایمن، معنادار و رضایتبخشی تجربه کنند، در برابر مشکلات روانشناختی سپر مقاومتی داشته باشند و هیجاناتشان را بهتر مدیریت کنند.
در مقابل، دلبستگیهای ناایمن ممکن است منجر به مشکلات ارتباطی، اجتماعی و روانشناختی شوند. دلبستگیهای ناایمن شامل دلبستگی اضطرابی، اجتنابی و آشفته میشوند.
دلبستگی اضطرابی یا دلمشغول نیز نوعی تلاش برای سازگار شدن با والدین و ارتباطات انسانی است. حسام مثل همۀ انسانها دوست دارد احساس دوست داشته شدن را تجربه کند اما حداقل در بستر رابطه با مریم نمیتواند آن را تجربه کند.
او نیاز دارد مدام با مریم در تماس باشد و خیالش راحت شود که مریم هنوز هست و او را دوست دارد. وقتی شکایتهایش از مریم را پیش دوستش میبرد نمیتواند از دوستش کمک بگیرد و ماجرا را از زوایای دیگری هم ببیند. با اینکه دوستش سعی کرده او را درک کند اما برای حسام اصلا کافی نبوده. او اگرچه مدام از رابطهاش شکایت میکند اما نمیتواند ناراحتیاش را با مریم در میان بگذارد و انگار میخواهد با خراب کردن تصویر مریم در ذهن دیگران انتقامش را بگیرد.
حسام با اینکه از رابطهاش شاکی بوده اما باز هم آن را حفظ میکرده و حالا که مریم رابطه را به پایان رسانده دچار افسردگی شده است. او انگار نمیتواند از رابطه با مریم بگذرد و غرق در احساساتی مانند طردشدگی، دوستداشتنی نبودن و بد بودن انسانها و رابطۀ انسانی شده است.
داستان بالا کمی یکجانبه بود! ما به دلیل محدودیت فقط روی حسام تمرکز کردیم، اگرچه مریم هم سهم خودش را دارد. دلبستگی اضطرابی ممکن است در اثر رابطه با دلبستههای اجتنابی یا آشفته شدیدتر شود. فارغ از اینکه مریم چقدر به حسام توجه میکرده یا از او فاصله میگرفته، میتوانیم بگوییم آنچه حسام تجربه میکند شبیه الگوهای دلبستگی اضطرابی یا دلمشغول است.
علائم دلبستگی اضطرابی
ما انسانها پیچیدهایم؛ در طول تکامل آموختهایم با مراقبانمان سازگار شویم تا بقایمان را حفظ کنیم. در تمام روابط دیگر نیز میکوشیم با طرف دیگر رابطه هماهنگ شویم. ممکن است کنار بعضی انسانها احساس امنیت بیشتری کنیم، کنار بعضی دیگر شبیه دلبستههای اجتنابی رفتار کنیم و در ارتباط با برخی دیگر، اضطرابی (دلمشغول) و حتی آشفته شویم. با این حال میتوان گفت که یکی از الگوهای دلبستگی استراتژی پایهای ماست! استراتژی و راهبردی که به ویژه در مواقع اضطراری از آن استفاده میکنیم. کاملا خودکار و ناهشیار.
بهتر است الگوهای ناایمن دلبستگی را طیف در نظر بگیریم. طیفی که ممکن است در روابط مختلف در جاهای مختلفی از آن قرار بگیریم و البته به صورت کلی، به سمت یکی گرایش بیشتری داریم. الگوهای ناایمن دلبستگی اختلال نیستند. گاهی اوقات افراد با الگوهای ناایمن زندگی و روابط خوبی تجربه میکنند و گاهی هم با اختلالات روانشناختی مختلفی درگیر میشوند. مهم است که سبک یا استراتژی دلبستگی را بیماری ندانیم. تشخیص سبک دلبستگی لازم است از طریق مصاحبۀ دلبستگی و توسط متخصص انجام شود.
دلبستههای دلمشغول بر خلاف دلبستههای اجتنابی بسیار رابطهجو هستند. آنها مثل افرادی که دارای دلبستگی اجتنابی هستند، از طرد شدن و رها شدن میترسند اما ترسشان را به شیوۀ متفاوتی نشان میدهند. در ادامه به ویژگیهایی اشاره میکنیم که دلبستگی اضطرابی یا دلمشغول را با آن میشناسیم:
-
ترس از رها شدن
ترس آنها را وامیدارد مدام از دیگران اطمینان بخواهند. آنها احتیاج دارند مطمئن شوند دوستشان دارید، از دستشان ناراحت نشدهاید و نمیخواهید ترکشان کنید. ترس از رها شدن، اضطراب شدیدی برایشان به همراه دارد که وادارشان میکند دست به دامن دیگران شوند تا اطمینان کسب کنند. حسام از طریق تماسهای مکررش میخواست مطمئن شود هنوز با مریم رابطه دارد.
-
اعتراض خشمگینانه و آزردگی
اگر نشانههایی ببینند که احساس کنند نادیده گرفته میشوند یا طردشان میکنید با عصبانیت واکنش نشان میدهند. ممکن است خشمشان را به عمل در بیاورند و نتوانند کنترلش کنند. معمولا بهسادگی رنجیدهخاطر میشوند و نیاز دارند احساس و نیازشان را ببینید و معتبر بدانید. آشفتگیهای درونی باعث میشود گاهی فوران کنند یا از ترس فوران کردن کناره بگیرند. همانطور که در روایت بالا حسام از مریم فاصله گرفت و به دوستش رجوع کرد. او به واکنش دوستش هم اعتراض کرد؛ چراکه دوستش انگار بخشی از نیاز او را معتبر ندانسته بود.
-
نیازهای بیثبات
دلبستههای دلمشغول مطمئن نمیشوند. نیازهایشان معمولا بیپاسخ باقی میماند و با هیچ میزانی از عشق و اعتبار احساس رضایت نمیکنند. آنها آموختهاند اگر راضی شوند توجه و عشق مراقب را از دست میدهند؛ بنابراین میکوشند با نارضایتی و اعتراض، شما را کنار خودشان نگه دارند و رابطه را حفظ کنند.
-
ناتوانی در دریافت کردن مراقبت
دلبستههای اضطرابی نمیتوانند مراقبت، عشق و توجه دیگران را دریافت و درونی کنند. ممکن است در یک ارتباط توجهشان بیشتر به چیزهایی که نیست باشد. آنها به دو باری که نتوانستهاید تماسشان را پاسخ بدهید نگاه میکنند تا به چهار باری که پاسخ دادهاید و لحظات خوبی باهم ساختهاید.
این موضوع باعث میشود نتوانند احساس رضایت تجربه کنند و با رنجیدگی از شما اطمینان و عشق بیشتری بخواهند. در ادامه خواهید فهمید چرا روابطشان اینگونه پیش میرود.
همچنین بخوانید: فرق وابستگی و دلبستگی چیست؟
-
به چالش کشیدن مرزها
اگر برای آنها حد و مرز مشخص کنید ممکن است برنجند و احساس طردشدگی کنند. برای آنها دشوار است تصور کنند حد و مرز میتواند محکمکنندۀ یک رابطه باشد. حد و مرز گذاشتن کمک میکند شما به نیازهای خودمختاریتان پاسخ بدهید و بتوانید رابطهای پایدارتر و امنتر با آنها داشته باشید. اما حد و مرز برای آنها به معنای جدایی و طرد شدن است.
در روایت بالا اگر حسام به نیاز مریم احترام میگذاشت، مریم میتوانست با رضایت بیشتری کار کند و با آمادگی بالاتری پیش او برگردد. حتی ممکن بود مریم دلش برای او تنگ شود و یک بار هم خودش بخواهد تلفن کند.
-
توجهخواهی و ابراز نیازمندی
تمام انسانها به توجه نیاز دارند. توجه نشان میدهد برای یکدیگر مهمیم و همدیگر را دوست داریم. اما دلبستههای دلمشغول دست به رفتارهای متنوعی میزنند تا برق چشمهایتان را ببینند. دوست دارند در چشمتان باارزش و دوستداشتنی باشند و از این طریق مطمئن شوند دوستشان دارید. از گرفتن راهنماییهای مختلف از شما گرفته تا خریدن کادو و ابراز خود به شیوههای مختلف.
-
فداکاری زیاد برای روابط
آنها خودشان را وقف رابطه میکنند. حداقل گاهی اوقات به شما احساس ارزشمندی و دوست داشتنی بودن میدهند و هر کاری میکنند تا رابطهتان بهبود پیدا کند. معمولا در روابط دوستانه نیز دستودلبازند و دوستانشان را حفظ میکنند. مراقبتکنندهاند و میتوانند پذیرا و بسیار دوستانه باشند.
-
آشفتگی درونی
آشفتگی درونی آنها باعث میشود نتوانند روابط پایداری داشته باشند. خشمشان ممکن است دیگران را برنجاند و فاصله ایجاد کند. ممکن است رابطه طوری پیش برود که طرف مقابل ترکشان کند؛ در لحظه با احساس طرد شدن و عصبانیت مواجه میشوند اما به مرور زمان ممکن است سرشار از عشق و محبت شوند و بخواهند به رابطه برگردند. آشفتگیهای درونی معمولا باعث سوءتفاهم یا درگیریشان با دیگران میشود.
-
مشکلات سوگواری
معمولا برای آنها دشوار است از یک رابطه گذر کنند. Move on کردن برایشان بسیار پر چالش است و میکوشند از طریق نشخوار فکری یا اعتراض مدام به یار بیوفایشان ارتباط با او را حفظ کنند. ممکن است سالها سوگوار یک رابطۀ تمامشده باشند و رابطه برایشان تمام نشود.
-
ناتوانی در تحمل تنهایی
در تنهایی آنها بهراحتی احساس میکنند جدا افتاده و طرد شدهاند. تنهایی روح تمام کسانی را که زمانی با آنان در ارتباط بودهاند احضار میکند و ممکن است به شکنجهگری آزاردهنده تبدیل شود. ممکن است در تنهایی حس کنند دوستشان ندارید، آنها را فراموش کردهاید و در یاد و ذهنتان حضور ندارند. بنابراین میکوشند با شما در تماس باشند.
مجموعۀ این عوامل باعث میشود زندگی دلبستههای دلمشغول پیچیده و پر چالش باشد. معمولا دوز هیجانی بالایی در روابطشان وجود دارد و آسیبپذیریها و نیازمندیشان به چشم میآید. ناآرامیهایشان آنها را مستعد مشکلات روانشناختی مختلفی میکند. آسیبهایی که در روابط گذشتهشان دیدهاند مدام تکرار میشود و آنها ناخواسته در چرخۀ ناایمنی از روابط میافتند. در ادامه به دلایل دلبستگی اضطرابی میپردازیم.
دلایل دلبستگی اضطرابی
همانطور که در تحقیقات مختلفی اشاره شده است، مراقبین دلبستههای دلمشغول یا اضطرابی رفتار باثباتی نداشتهاند. معمولا مهربانیشان انتهای مهربانی و فداکاری بوده و از آن طرف، خشمشان هم طردکننده و آسیبرسان. در نتیجۀ چنین ارتباط بیثباتی، کودک نمیتواند مطمئن شود والدینش به او اهمیت میدهند و دوسش دارند. در کنار عوامل ژنتیکی، نوزاد/کودک نمیتوانسته رفتار والدینش را پیشبینی کند و مدل ثابتی از آن در ذهنش بسازد. ممکن است والدین رسیدگی کنند و توجه زیادی به کودک داشته باشند اما به دلیل اضطراب زیادشان، اضطرابی که پشت تمام رفتارهای مراقبتیشان وجود داشته، به کودکشان این الگوی دلبستگی را منتقل کنند.
دلبستههای اجتنابی حداقل میتوانند ثباتی در رفتار والدینشان بیابند و راهحلی برای سازگاری با آنان پیدا کنند. داستان دلبستههای اضطرابی اینگونه نیست. مادر یا پدر وقتی به آنها محبت میکند، حد و مرز را فراموش میکند. دلش به حال کودکش میسوزد و فکر میکند اگر به فلان کار یا نیاز خودش نرسد اتفاقی نمیافتد. اما به مرور زمان احساس فرسودگی و خستگی میکند. اینجاست که ممکن است از کوره در برود و کودکش را طرد کند یا در دسترس او نباشد. کودک طردشده و ناامن میکوشد باز توجه و عشق والدش را به دست بیاورد و او را به همان والد مهربان تبدیل کند.
در تاریخچۀ زندگی دلبستههای اضطرابی کم نیست که والدین با آنها درد و دل میکردهاند. والدین دلمشغول میخواهند با نگه داشتن کودکشان در کنار خود احساس خوبی به خودشان داشته باشند. آنها هم ممکن است رنجیدهخاطر شوند، آشفته شوند و نتوانند آشفتگی درونیشان را تاب بیاورند. در ادامه به کودکشان رو میآورند و از او برای تسکین خود استفاده میکنند.
والدین دلمشغول، ممکن است خشم کودک یا تلاش او برای خودمختاری را به صورت طرد شدن تجربه کنند. وقتی میبینند کودکشان دارد مستقل میشود یا برای آن تلاش میکند مضطرب میشوند و با خودشان فکر میکنند کودکشان دیگر به آنها نیازی ندارد. آنها استقلال کودک را ابراز بینیازی و طرد کردن والد میبینند. بنابراین ممکن است ناخودآگاه به دلیل تلاشهای کودکش در جهت خودمختاری با او رفتار بدی در پیش بگیرد. کودک آشفتگی والدش را میفهمد و بخش خودمختار خود را خاموش میکند تا بتواند رضایت و عشق والد را داشته باشد.
حالا احتمالا متوجه شدهاید چرا دلبستههای دلمشغول چالشهایی که در بخش قبل گفتیم را تجربه میکنند! آنها عشق را به این صورت تجربه کردهاند و به صورت ناهشیار همان الگوهای قبلی را بازتجربه میکنند. درمانگری امن و باثبات لازم است که بتواند بهشان کمک کند از این چرخه بیرون بیایند.
درمان دلبستگی اضطرابی
درمان برای دلبستههای دلمشغول چالشبرانگیز است. آنها ممکن است از درمانگرشان و فرایند درمان ناامید شوند و آن را ارضاکننده و پاسخدهنده ندانند. رابطۀ درمانی برایشان به صورت ناکامی تجربه میشود همانطور که از روابط دیگرشان سود نمیبرند یا احساس رضایت نمیکنند. اینجاست که نقش درمانگر در تاب آوردن خشم و اعتراضشان مهم میشود. خشم و اعتراضی که برای متصل ماندن و حفظ رابطه دارند. در ادامه به روشهای درمانی میپردازیم:
-
درمان فردی تحلیلی یا دلبستگیمحور
در بستر درمانهای دلبستگیمحور و تحلیلی، الگوهای قدیمی رابطه دوباره اجرا میشوند. اما این بار درمانگری بهاندازۀ کافی خوب میتواند از بازتولید الگوهای قبلی جلوگیری کند. درمانگر میکوشد ضمن لحاظ کردن مرزهای اخلاقی و حرفهای، رابطهای صمیمانه و امن بسازد.
در بستر چنین رابطهای فرد دلبستۀ دلمشغول میتواند چیزی را که پیش از این تجربه نکرده بود تجربه کند. درمانگر گرم، صمیمی و کنجکاوی که تمام تلاشش را برای کمک به او میکند؛ اما فقط ساعت مشخصی در هفته با اوست. بهمرور زمان او موفق میشود دنیای درونی آشفتهاش را ببیند و مدلهای جدیدی جایگزین قبل کند.
از آنجا که سبک دلبستگی افراد روی روابطشان تاثیر زیادی دارد، زوجدرمانی میتواند کمک کند الگوهای ارتباطی را بهبود بدهیم. از طریق جلسات زوجدرمانی فرد دلبستۀ دلمشغول میتواند دنیای درونی شریک عاطفیاش را بهتر ببیند. همچنین بهمرور زمان متوجه شود الگوهای ارتباطیاش چگونه او را ناکام میکنند و یارش را میرنجانند. از طرفی شریک عاطفی آنان نیز فرصت پیدا میکند بشناسدشان و رفتارش را برای امنیت بیشتر رابطه تغییر بدهد.
دریافت مشاوره زوج درمانی آنلاین
-
بازیدرمانی دلبستگیمحور
برای کودکان میتوان از درمان دلبستگیمحور یا بازیدرمانی مبتنی بر آن کمک گرفت. برای والدین دلمشغول دشوار است کودکشان را به درمان ببرند. در طول درمان کودکشان مستقلتر میشود و ممکن است رابطۀ مناسب کودک و درمانگرش را بهنوعی «طرد شدن خودشان» تجربه کنند.
با اینحال مهم است که والدین دلمشغول بتوانند در کنار استفاده از خدمات درمانی برای کودکشان، خودشان را ارتقا بدهند و به فکر ساختن رابطهای امن با کودکشان باشند. به دلیل ریشهای و ناهشیار بودن سبکهای دلبستگی معمولا بهتر است خود والدین نیز تحت درمان مناسب قرار بگیرند.
تاثیر دلبستگی اضطرابی بر زندگی شخصی و اجتماعی
دلبستگی اضطرابی معمولا افراد را مستعد برخی مشکلات روانشناختی میکند. آنها معمولا با شکایتهای پایین به درمان مراجعه میکنند:
- افسردگی
- مشکلات اضطرابی؛ مثل اضطراب فراگیر یا اضطراب اجتماعی
- نشانگان اختلال شخصیت مرزی
- مشکلات مربوط به مصرف مواد
- مشکلات ارتباطی
اما اینطور نیست که دلبستگی اضطرابی لزوما منجر به مسائل روانشناختی شود. زندگی کاری و اجتماعیشان ممکن است بسته به شدت دلمشغول بودن و آسیبهای پیشین متفاوت باشد. ممکن است نتوانند شغلشان را نگه دارند و مدام شغل عوض کنند. آشفتگیهای درونی ممکن است در زندگی شغلی و اجتماعیشان تاثیرات جدی بگذارد. اما از طرفی، بر اساس مقاله وبسایت the attachment project، دلبستههای دلمشغول میتوانند در محیط شغلی:
- ایرادات محیط کاری را گوشزد کنند.
- همکاریکنندهاند و میتوانند در تیم قرار بگیرند.
- مدام عملکردشان را رصد میکنند و نگرانند کیفیت کارشان پایین بیاید.
- ممکن است نگران اخراج شدن باشند.
- سعی میکنند اعتماد و حمایت بقیه را بگیرند.
- از محیط کاری شکایت میکنند.
بنابراین مهم است الگوی دلبستگیمان را بشناسیم و حواسمان به روابط بین فردی و کاریمان باشد.
چطور دلبستگی اضطرابی را مدیریت کنیم؟
بر اساس وبسایت simplypsychology، راههایی برای مدیریت و سود بردن از استراتژی دلبستگی اضطرابی وجود دارد.
-
فهم الگوی دلبستگی و تاثیر آن بر روابط
گام اول این است که ببینیم کدام الگوی دلبستگی در روابط مختلفی که داریم فعال میشود. اینکه بتوانیم خودآگاهیمان را حفظ کنیم، حواسمان به ذهنمان و احساساتمان باشد بسیار مهم است.
گاهی لازم است با فاصله به روابطمان نگاه کنیم و ببینیم آیا میتوان آن را جور دیگری دید؟ چه چیزهایی در رابطه هست که معمولا در نظر نمیگیریم؟
دلبستههای اضطرابی ممکن است خیلی زود و راحت عاشق شوند. برای دلبستههای اضطرابی رایج است که روابطی با دلبستههای اجتنابی برقرار کنند. این دو سبک ناایمن دلبستگی بهنوعی مکمل یکدیگرند و در هم چفت میشوند. ممکن است دلبستههای دلمشغول رفتارهای ناسالم و آسیبرسان یارشان را تحمل کنند و حواسشان نباشد در چه شرایطی قرار گرفتهاند. ممکن است سعی کنند خودشان را به استانداردهای یارشان برسانند تا هرگز ترک نشوند. همانطور که گفتیم گذر کردن از رابطه برایشان دشوار است. بنابراین به شرایط سخت تن میدهند.
مهم است بتوانیم تاثیر الگوی دلبستگیمان را در رابطه تشخیص بدهیم و حواسمان بهش باشد.
-
شناسایی افکار و باورهای عمیق
ممکن است افکار خودکاری که از ذهن دلبستههای دلمشغول میگذرد سرشار از احساس بیارزشی باشد. خشم زیاد و تمایل به انتقام گرفتن هم ممکن است درگیرشان کند. مهم است که باورهایتان دربارۀ خودتان، دیگران و روابط انسانی را کشف کنید و مورد توجه قرار بدهید.
کار کردن روی عزت نفس و احساس ارزشمندیمان کمک میکند حس بهتری به خودمان داشته باشیم و بتوانیم در مواقعی که فرصت ارتباط ایمن را نداریم، تنهایی را تاب بیاوریم.
در نظر داشته باشید که ذهن شما گاهی اوقات بعضی رویدادها را به صورت «طرد شدن» یا «نخواستنی بودن» معنا میکند؛ در حالیکه میتواند لزوما اینطور نباشد!
-
بیان نیازها و احساسات
وقتی احساسی را تجربه میکنید به آن فکر کنید. ببینید چگونه میتوانید به کلمات تبدیلش کنید بدون اینکه سوءتفاهمی به وجود بیاید. مراقب باشید که از طریق بیان نیازهایتان دیگران را تحت فشار یا کنترل قرار ندهید.
-
از روانشناس کمک بگیرید
انتخاب روانشناس امن و حرفهای که بتواند ضمن رعایت مرزهای حرفهای، حضوری صمیمانه و اطمینانبخش داشته باشد به احساس ایمنی شما کمک میکند.
-
نقاط قوتتان را بشناسید!
دلبستههای اضطرابی به دلیل علاقهشان به برقراری ارتباط میتوانند روابط مراقبتکننده و متعهدانهای با دیگران بسازند. این استعداد را قدر بدانید و از آن استفاده کنید. در ادامه دو روایت از نقاط قوت دلبستگی اضطرابی میآوریم:
- مایکل همیشه از کار تیمی وحشت میکرد. میترسید نگاه وسواسگونه و کمالگرایانهاش همکلاسیهایش را اذیت کند. توجه او به جزئیات کمک کرد تقسیم کار مناسبی بین اعضا اتفاق بیفتد و سازماندهی بهتری در گروه داشته باشند. آنها زودتر پروژه را تحویل دادند و در این راستا، مهارتهای مایکل تاثیرگذار بود.
- اوا دوستانش را مدام تحلیل میکرد. او به پاسخها و رفتارهای دیگران حساس بود و باعث میشد جزئیات زیادی را در روابطشان تحلیل کند. او یاد گرفت این توانایی را در راستای مراقبت از دیگران هدایت کند. دوستش یک بار از او قدردانی کرد و گفت: «وقتی حالم خوب نیست تو همیشه متوجه میشوی و کنارم هستی.»
کدام نوع فرزندپروری باعث ایجاد دلبستگی اضطرابی – دوسوگرا میشود؟
اگر فرزندپروری والدین بیثبات باشد دلبستگی اضطرابی (دوسوگرا-مقاوم) در کودک تقویت میشود. ویژگیهای ژنتیکی و تاثیرات سایر روابط حمایتی را نباید دستکم گرفت! اگر نوع مراقبت والدین بیشازحد حمایتکننده باشد یا والدین در ارتباط با کودکشان اضطراب زیادی تجربه کنند ممکن است این الگوی دلبستگی را به دنبال داشته باشد.
چگونه میتوانم به فرزندم که سبک دلبستگی اضطرابی – دوسوگرا دارد، کمک کنم؟
سبکهای دلبستگی از نسلی به نسل بعد منتقل میشوند. اگر فرزندتان دلبستگی دوسوگرا دارد لازم است یک گام عقبتر بایستید و به نوع رابطهای که با او دارید فکر کنید. آیا او میتواند به شما اعتماد کند و حس کند دوسش دارید؟ آیا به او اطمینان میدهید؟ از طرفی، آیا به حد و مرزها توجه میکنید؟ در کنار نیازهای او، به نیازهای خودتان هم رسیدگی میکنید؟ مهم است او بتواند رفتارهای شما را پیشبینی کند و در ارتباط با شما ثبات هیجانی و ارتباطی را تجربه کند.
مهم است توجه داشته باشید مستقل شدن کودکتان، رشد کردنش یا عصبانی شدنش از دست شما به این معنا نیست که دوستتان ندارد. او هر کجای جهان هم که برود در نهایت شما را والد خودش میداند. اینکه بتوانید استقلال یافتن کودکتان را تهدیدکننده ادراک نکنید بسیار میتواند به ایمنی فرزندتان کمک کند.
روان درمانی مبتنی بر رابطۀ والد-کودک و بازیدرمانی کودک میتواند کمک کند راه مناسبی برای خودتان و کودکتان پیدا کنید.
جمعبندی
در این مقاله به دلبستگی اضطرابی یا دلمشغول پرداختیم. با بیان یک داستان خیالی سعی کردیم الگوهای ارتباطی و عوامل زیربنایی آن را در سبک دلبستگی اضطرابی مورد بررسی قرار بدهیم. تاثیر نوع مراقبت و فرزندپروری والدین را بررسی کردیم و راهبردهای درمانی مناسب برای مدیریت دلبستگی اضطرابی را بیان کردیم.
منابع برای مطالعۀ بیشتر
- محکم در آغوشم بگیر، نوشتۀ سو جانسن: مناسب برای فهم بهتر روابط زوجی با کمک نظریۀ دلبستگی
- Anxiously attached؛ نوشتۀ لیندا کاندی: مناسب برای دانشجویان روانشناسی و روانکاوی. داستان حسام با کمک داستان کیس «آرچی» در این کتاب نوشته شد.
درباره سجاد طحان پور
من سجاد طحانپور، دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی در دانشگاه علم و هنر هستم. تحصیلات کارشناسیام را در رشتهی روانشناسی و در دانشگاه اصفهان گذراندهام و از سال 1400 به عنوان نویسندهی بلاگ و از سال 1401 به عنوان مدیر محتوایی با کلینیک آگاه همکاری کردهام. سال 1398 با رویکرد روانپویشی فشرده و کوتاهمدت آشنا شدم و در دورههای آموزشی مرتبط با آن شرکت کردم؛ همچنین درمان فردیام را با این رویکرد آغاز کردم. در ادامهی مسیر آموزشم، با درمان مبتنی بر ذهنیسازی و دلبستگی آشنا شدم و از سال 1400 دورههای آموزشی مربوط به آن را با دکتر سعید قنبری گذراندم. مطالعات من در زمینهی روانکاوی، نوروساینس، روانشناسی اجتماعی و تحولی با هدف آشنایی بیشتر با رویکردهای روانتحلیلی و روانپویشی بوده و هماکنون ضمن دریافت درمان تحلیلی و گذراندن دورههای آموزشی مربوط با آن، به عنوان درمانگر تحت نظارت سوپروایزر کارم را آغاز کردهام. انتقال دانش روانشناختی به عموم مردم با سطح دسترسی متفاوت به خدمات روانشناختی از اهداف من بوده و همواره سعی کردهام از طریق برگزاری جلسات آموزشی، نوشتن بلاگپست و دیگر فرمهای محتوایی دانشم را به اشتراک بگذارم. برگزاری جلسات کتابخوانی، جلسات آموزش گروهی با محوریت دلبستگی و روابط عاطفی و مهارتهای ارتباطی، رویدادهای روانشناسی با محوریت دلبستگی و تحلیل فیلم از دیگر اقدامات من در این راستا بوده است. در کنار روانشناسی، ادبیات و سینما از علایق من است و تجربههایم در زمینهی داستاننویسی و ویراستاری برای انتقال محتوا به کمکم آمده که حاصل آن را میتوانید در بلاگپستها بخوانید. از خواندن نظرات شما پیرامون بلاگپستها خوشحال میشوم و به آنها پاسخ خواهم داد.
نوشتههای بیشتر از سجاد طحان پور
دیدگاهتان را بنویسید