ایدهآلگرایی در ازدواج و روابط

آدمی که ایدهآلگرا باشه، نمی تونه به خودش عشق بورزه. خودش رو طرد می کنه و ایدهآلهاش رو در آغوش می گیره. در نوع منفی ایدهآلگرایی، به شدت ترس از شکست وجود داره و آشکار شدن نواقص بسیار نگران کننده است و احساس شرم شدیدی رو ایجاد می کنه. انگار که تمام وجودت بخواد از هم بپاشه و دیگه نتونی خودت رو جمع کنی. فرد ایدهآلگرا در صورتی که موفق و عاری از عیب باشه در نظر خودش شایستهی عشق هست، وگرنه بی لیاقت ترین موجود زمینه.
فهرست محتوا:
Toggleایده آل گرایی در روابط
ایدهآلگرایی در روابط هم به همین شکله؛ آدمها هم صفر و صد هستند. یا خوب و کامل هستن، یا هر چیزی که می گن و هر رفتاری که ازشون سر می زنه به اندازه کافی خوب نیست و باید طرد بشن؛ همون جوری که در گذشته توسط عزیزان شون به خاطر اشتباهاتشون طرد شدن. پس همین جور که در کودکی کاملاً پذیرفته نشده بودن و یک دیواری از بی نقص بودن، سدی برای رابطهی صمیمانه با مراقبین اولیهشون بوده، یک دیوار دور خودشون می کشن تا مبادا روی نقص و شکست رو، در خودشون و دیگران ببینن.
ولی مگه میشه کسی باشه که سراپا بی عیب و نقص باشه؟! همهی ما انسان ها در شکست و ناکامل بودن مشترک هستیم. احساسات همراه با ناکامی رو تجربه کردیم و در این لحظات سخت، تنهاترین موجود زمین نیستیم. اما فردی که می خواد کامل و بی عیب باشه توانی فوق انسانی رو از خودش میطلبه. آدمهای کمتری رو می پذیره و هرچه بیشتر خودش رو تنها می گذاره.
همچنین بخوانید: صمیمیت در رابطه عاطفی؛ راه ایجاد صمیمیت در رابطه
ایدهآلگرایی در ازدواج
آنچه خوبان همه دارند، تو یک جا داری!
از اونجایی که فقط ایدهآلها هستن که سزاوار عشق هستن، این ایدهآلهاست که اونها رو شیفته می کنه. کوچک ترین نشانی از این ایدهآلها (چون زیبایی، تحصیلات، ثروت، خوش سخنی و…) کافیه تا خوبیهای دیگه رو هم به دیگری نسبت بده و رویاییترین ارتباط رو پیش روی خوش به تصویر بکشه. اما واقعیتها خودشون رو نشون می دن و یک دفعه متوجه می شه که اون طورها هم رابطهی شگفت انگیزی نیست؛ انگار که فقط یک خیال بوده. ممکنه با خیالِ یک رابطه ی رویایی، به امید برگشتن رویای شگفت انگیز گذشته، وابستهی رابطه باقی بمونه. چرا که از دست دادن ایدهآلها براش ترسناکه و خاطرات و احساسات قدیمی ای رو در دلش بیدار می کنه. خاطراتی از طرد شدن توسط مهمترین آدمهای زندگیش در گذشته. از دست دادن ایدهآلها براش مساوی تنهایی و بی ارزشی هست.
این الگوی ارتباطی رو می تونیم در شخصیت وابسته ببینیم که طرد شدن و از دست دادن براش بسیار اضطراب برانگیز و تعارض آمیزه. در عین حال، ویژگیهای خودشیفتگی هم دیده میشه. چرا که با چسبیدن به ایدهآلهای دیگری، می تونه حقارت درونی خودش رو بپوشونه و رابطه براش افتخارآمیز و تحسین برانگیز باشه.
دریافت مشاوره قبل از ازدواج از کلینیک روانشناسی آگاه
منِ بی نقص، و توِ ناشایست در ایده آل گرایی روابط
یه فرد ایدهآلگرا برای در امان موندن از ناامنیِ نواقص خودش، ممکنه یک راه حل جادویی رو به کار ببره: من همون ایدهآلهام هستم؛ بی عیب و نقص، و این دیگران هستن که به خاطر نقصهاشون باید سرزنش شن. کوچک ترین چیزی رو بهونه می کنه برای سرزنش شریک عاطفی اش؛ از ظاهر و وزن و آشپزی گرفته تا هر نوع رفتار دیگه؛ تا آرامش درونیش به هم نریزه.
این طور ایدهآلگرایی رو می تونیم در روابط افراد خودشیفته و یا ضداجتماعی شاهد باشیم. خودشیفتهها بسیار نگرانِ دیده شدن ضعف ها و احساس حقارت به خاطر اونها هستن. پس با تحقیر دیگران، ضعف رو از خودشون جدا می کنن و دیگران رو تحقیر می کنن. شخصیت ضد اجتماعی هم، از طریق این نوع کنترلگری می تونه دیگران رو مورد استثمار قرار بده.
ایدهآلگرایی منفی و مثبت در رابطه
ایدهآلگرایی در روابط می تونه هم سازگارانه و هم ناسازگارانه باشه. در ایدهآلگرایی سازگارانه، ایدهآلهایی برای عملکرد شریک عاطفی وجود داره که با عملکرد واقعی شریکش مطابقت داره. اما اگر انتظارات بالایی از شریک عاطفی برای بی نقص بودن داشته باشیم و فکر کنیم که به طور مداومی برای برآورده کردنشون ناتوان هست، ایدهآلگرایی ما ناسازگارانه است و موجب نارضایتی و دل سردی و ناامیدی در رابطه می شه.
پس چیزی که رابطه رو دچار مشکل می کنه، تفاوت بین انتظارات بالا و درکی که در برآورده کردن اونها توسط شریک عاطفی وجود داره هست.
سه الگوی ارتباطی در روابط زوجین

همچنبن بخوانید: مهم ترین سوالات خواستگاری
اما هنگامی که تفاوت در رابطه درک می شه، سه الگوی ارتباطی می تونه شکل بگیره:
۱. الگوی سازگارانه ای که هر کدوم از زوجین احساساتشون رو ابراز میکنن. چون توانایی درک تفاوتها و مستقل بودن دیگری رو دارن، و احساسات متعارضِ همایند اونها، مثل خشم و عشق رو در رابطه تهدیدآمیز نمیبینن.
اما اگر این الگوی سازگارانه وجود نداشته باشه:
۲. هر دو از گفت وگو و بیان احساساتشون اجتناب می کنن و رابطهشون به سمت سردی هیجانی می ره. انتقاد و تحقیر جایگزین صمیمیت می شه و هیچ کدوم مسئولیت اصلاح رابطه رو نمیپذیرن.
۳. در الگوی ناکارآمد دیگه، یک فرد مشخص انتقادها و شکایتهاش رو مطرح می کنه و فرد دیگه کنار گذاشته می شه. این انتقادات و شکایات، عقبنشینی بیشتری رو تحریک می کنه و عقبنشینی هم شکایات بیشتر رو ایجاد می کنه و این گسل ارتباطی هر روز عمیق تر می شه… .
اما چقدر می تونیم از واقعیت ضعف انسانی مون فرار کنیم و هر لحظه، هراسانِ شکست و خوب نبودن باشیم؟ چقدر سخته و انرژی بره فرار از وجود پر از نقص مون که در همهی ما مشترکه و میتونه عاملی برای پیوند و صمیمیت بین مون باشه. اما ترس از این اشتراک انسانی و خیال بیعیب بودن، دیوار قطوری بین ما و میل به صمیمیت ایجاد میکنه و خودمون رو از اساسی ترین نیازمون، نیاز به ارتباط، محروم می کنیم.
شاید ما باید در جستجوی ایدهآلی بالاتر باشیم: ایده آلِ ناقص بودن.
دیدگاهتان را بنویسید