مثلث تعارض و تصورات غلط دربارهی آن
گاهی اوقات افراد درباره ی مثلث تعارض دچار سوء برداشت میشوند. به گونه ای از آن سخن میگویند که انگار ما داریم درباره ی احساسات هشیار، اضطراب هشیار و دفاع های هشیار سخن میگوییم. ما در ISTDP، به احساسات ناهشیار، اضطراب ناهشیار در بدن و دفاع های ناهشیار میپردازیم.
فهرست محتوا:
Toggleرأس اول مثلث تعارض
اولاً، اگر بیمار دچار تعارض باشد، وقتی از خود احساس خشم نشان میدهد، خشم هشیارانه ی او در واقع به یک غیظ ناهشیار مرتبط است که در حال حاضر سرکوب شده است. به عنوان مثال، یک کوه یخ را تصور کنید. اگر آن را یک هیجان در نظر بگیریم، یک دهم کوه یخ روی آب قرار دارد. این همان احساس هشیارانه است. نه دهم احساس در زیر آب قرار دارد. این همان هیجان ناهشیار است که به طریقی وارد هشیاری میشود.
رأس دوم مثلث تعارض: اضطراب
دوماً، وقتی به اضطراب اشاره میکنیم، افکار هشیارانه مانند “من میترسم” مد نظر ما نیست. منظور ما اضطراب ناهشیار در بدن است که توسط سیستم عصبی خودمختار تخلیه[1] میشود. این نوع اضطراب به صورت غیر هشیارانه و خارج از آگاهی بیمار برانگیخته میشود. تا زمانی که بیمار به بدن خود توجه نکند، از اضطرابی که در بدنش در حال تخلیه شدن است آگاه نمیشود. افکار هشیارانه ی بیمار دربارهی اضطراب، به معنی تجربه ی جسمی اضطراب در خود بدن نیست.
رأس سوم مثلث تعارض: دفاع
سوماً، وقتی درباره ی دفاع ها صحبت میکنیم، عمدتاً درمورد مکانیسم های دفاعی حرف میزنیم که از آگاهی بیمار خارج هستند. حداقل %95 از دفاعهایی که بیمار در ابتدای درمان به کار میگیرد، خارج از آگاهی او هستند.
از آنجا که برخی افراد عقیده دارند که رأس اضطراب در مثلث تعارض باید رأس مهار کننده نامیده شود، در زمینه ی اضطراب نابسامانی هایی وجود دارد. برخی بر این باور هستند که کارکرد احساساتی مانند شرم و گناه با کارکرد اضطراب مشابه است. متأسفانه این امر باعث میشود تا اضطراب که کارکرد عمده ی آن اعلام خطر است، با دفاع که کارکرد مهار کننده دارد اشتباه گرفته شود. بیایید این موضوع را روشن کنیم.
مثلث تعارض در علم اعصاب
همان گونه که پانکسپ (علوم اعصاب عاطفی) و پورگس (نظریه ی پلیواگال) نشان داده اند، ترس هیجانی است که ما آن را از خزندگان و پستانداران به ارث برده ایم. به عبارتی، هر حیوانی که نمیترسد، شام حیوانات دیگر میشود! در دنیای حیوانات، ترس به خطر افتادن بقا را هشدار میدهد و حیوان را به صورت خودکار برای جنگ، گریز یا فریز [حالتی شبیه به مرگ/موش مردگی] بر می انگیزد.
برای ما انسانها، این پاسخ ترس میتواند توسط خطرات عینی برانگیخته شود. مانند آدم دیوانه ای که در بزرگراه ناگهان جلوی ما ویراژ میدهد. اما اغلب توسط احساساتی که رابطه را در معرض خطر قرار میدهند برانگیخته میشود. هنگامی که پاسخ ترس توسط احساسات برانگیخته میشود، آن را اضطراب مینامیم. اضطراب هشدار میدهد که یک احساس به خصوص میتواند امنیت رابطه را در معرض خطر قرار دهد. در نتیجه، اضطراب دفاعها را بر میانگیزد که آن احساس “خطرناک” را سرکوب کند و مثلث تعارض شکل میگیرد.
ماهیت گناه و ترس در مثلث تعارض
پس گناه چیست؟ خب گناه به قدری پیچیده است که من یک وبلاگ کامل را به آن اختصاص داده ام. میتوانید آنچه در آنجا گفته ام را مطالعه کنید. نکته این است که بین گناه هشیار و ناهشیار و دفاعهای حمله به خود[2] و احساسات به اصطلاح “گناهکارانه” تفاوتهایی وجود دارد. اما هیچ یک از آنها به رأس اضطراب در مثلث تعارض مربوط نیست.
اما شرم چیست؟ به طور سنتی، شرم به عنوان احساسی که در هنگام عدم دستیابی به اهداف آرمانی خود به آن دچار میشویم، توصیف شده است. به عبارت دیگر، شرم پیامی است که از جانب “خود برتر” [3] خویش دریافت میکنیم و میتواند به منظور دستیابی به اهداف آرمانی، ما را به سمت تغییر مسیر زندگیمان ترغیب کند.
مثلث تعارض در جلسه درمان
اما شرمی که در جلسه ی درمان به آن دچار میشویم اغلب از این نوع نیست. در عوض بیمار یک احساس، مانند غم را بروز میدهد. اضطراب برانگیخته میشود و بیمار شروع به گزارش احساس شرم میکند. در واقع، معمولاً در هنگام واکاوی در می یابیم که بیمار در یک شکل بسیار ظریف از حمله به خود گرفتار شده است. میتوان آن را شرمنده ساختن خویش نیز نامید.
پس در واقع، این شرم یک عاطفه ی دفاعی است که در نتیجه ی دفاع حمله به خود ایجاد شده است. یا یک بیمار ممکن است احساس خشم را گزارش دهد، مضطرب شود و سپس احساس شرم را گزارش کند. در هنگام واکاوی متوجه میشویم که بیمار تصور میکند که ما درحال قضاوت کردن او هستیم. از این رو، فرافکنی سوپرایگو توسط او (تصور اینکه ما در حال شرمسار کردن او هستیم) او را به احساس شرم دچار میسازد. مجدداً، این شرم یک عاطفه ی دفاعی در مثلث تعارض است که از دفاع فرافکنی سوپرایگو ناشی شده است.
بنابراین، اگرچه ما درمورد تأثیر فلج کننده ی شرم و دفاع های ایجاد کننده ی آن توافق داریم، اما کارکرد آنها با اضطراب مثلث تعارض (هشدار نسبت به ظهور احساسی که در گذشته تصور میشد برای رابطه خطرناک است) متفاوت است.
مشاهده انواع دوره روانشناسی کلینیک روانشناسی آگاه
[1] Discharge
[2] Self-attack
[3] Best self
نویسنده: جان فردریکسون
مترجم: حمیدرضا عبدالشاهی
دیدگاهتان را بنویسید